Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
optical mark reader
علامتخوان نوری
optical mark reader
علامت نوری خوان
optical mark reader
نشان خوان نوری
optical mark reader
علامت خوان نوری
Other Matches
optical reader
نور خوان
optical character reader
دخشه خوان نوری
optical page reader
صفحه نوری خوان
optical character reader
کاراکترنوری خوان
mark sense reader
نشان خوان
reader
هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reader
وسیلهای که داده ذخیره شده روی یک رسانه را می خواند و به قالب دیگر تبدیل میکند
reader
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
reader
غلط گیر
reader
کتاب قرائتی
reader
قاری
reader
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
reader
ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader
وسیلهای که داده روی پانچ کارت را به صورتی که توسط کامپیوتر قابل تشخیص است تبدیل میکند
reader
خواننده
proof reader
مصحح
proof reader
غلط گیری کننده
mick reader
دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
photoelectric reader
خواننده فتو الکتریکی
page reader
صفحه خوان
news reader
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
an omnivorous reader
<idiom>
خر خوان
mind reader
کاشف افکار دیگران
lip reader
لب خوان
badge reader
نشانه خوان
document reader
سندخوان
document reader
سند خوان
disk reader
خواننده دیسک
character reader
دخشه خوان
tape reader
نوار خوان
card reader
کارت خوان
badge reader
ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
dream reader
خواب تعبیرکن
dream reader
معبر
lay reader
واعظ غیرروحانی
film reader
فیلم خوان
lay reader
قاری کلیسا
paper tape reader
نوارخوان کاغذی
paper tape reader
نوار کاغذی خوان
magnetic tape reader
نوار مغناطیسی خوان
magnetic tape reader
خواننده نوار مغناطیسی
bar code reader
دستگاه خواننده کد میلهای
magnetic ink character reader
دستگاه ورودی که مستندات چاپ شده با کاراکترهای جوهر مغناطیسی را می خواند
optical
سیستم ارتباطی با استفاده از فیبر نوری
optical
رسانه ذخیره سازی داده با استفاده از رسانه هایی مثل دیسک نوری و..
optical
وسیله نوری که از بار کد داده را می خواند
optical
مربوط به یا استفاده از نور
optical
وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
optical
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
optical
فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص
optical
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
optical
دیسکهای نوری
optical
خواننده میله نوری
optical
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
optical
وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
optical
وسیلهای که تصویر را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند که قابل ذخیره سازی و نمایش روی کامپیوتر هستند
optical
استفاده از کابل نوری
optical
اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
optical
قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
optical
الات بصری
optical
بصری
optical
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
optical
نورشناختی
optical
نشانه روی بصری چشمی
optical
مربوط به دیدبانی بصری
optical
نوری
optical scanner
پوینده نوری
optical resonator
تشدید کننده نوری
optical illusion
خطای ادراکی دیداری
optical scanner
پیمایشگر نوری
optical resonance
همنوایی نوری
optical isomer
ایزومر نوری
optical rotation
چرخش نوری
optical lens
عدسی اپتیکی
optical isomerism
ایزومری نوری
optical fiber
فیبر نوری
optical gonimeter
زاویه یاب نوری
optical instruments
الات وابسته به بینایی
optical isomer
همپار نوری
optical isomerism
همپاری نوری
optical lens
عدسی نوری
optical pyrometry
تف سنجی نوری
optical pyrometer
اذرسنج اپتیکی
optical purity
درجه خلوص نوری
optical printer
چاپگر نوری
optical memory
حافظه نوری
optical disk
دیسک نوری
optical density
چگالی نوری
optical turbulence
اشفتگی اپتیکی
optical stability
پایداری نوری
optical sight
وسایل نشانه روی بصری
optical sight
دوربینهای بصری
optical scanning
پیمایش نوری
optical activity
فعالیت نوری
optical antipode
همپار نوری
optical axis
محور اپتیکی
optical character
دخشه نوری
optical character
کاراکتر نوری
optical resolution
تفکیک نوری
optical communications
ارتباطات نوری
optical maser
لیزر
optical illusions
خطای باصره
optical disc
دیسکنوری
optical fiber
رشته اپتیکی
optical illusion
خطای باصره
optical illusions
خطای ادراکی دیداری
optical character recognition
تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
optical rotatory power
قدرت چرخش نوری
optical measuring system
سیستم سنجش نوری
optical disc drive
درایودیسکنوری
optical laser disk
دیسک لیزری نوری
magneto optical recording
رسانه ذخیره سازی که از دیسک نوری استفاده میکند
optical recognition device
دستگاه تشخیص نوری
optical rotatory dispersion
پاشندگی چرخش نوری
magneto optical disc
دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
eraseble optical disk drive
دیسک گردان نوری پاک شدنی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
mark up
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
mark up
افزایش قیمت
mark up
سود توزیع کننده کالا
mark
مارک
mark
ایه
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
بل گی_ری خوب
mark
نشان کردن نشان
mark down
پایین اوردن قیمت
mark
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
mark down
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمتها
mark mark
اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
mark of d.
نشان امتیازیا افتخار
mark off
خط کشیدن
mark
علامت روی صفحه که نشان دهنده چیزی است
mark down
تنزل قیمت
mark
کارت از پیش چاپ شده با فضایی برای حروف علامتدار
mark
نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
وسیلهای که داده را کارتهای مخصوص که حاوی علامت هدایت یا مغناطیسی است می خواند
mark
01امتیاز کامل بولینگ مهارک_ردن ح_ریف
mark
علامت گذاشتن
mark
حد
mark
مرز
mark
درجه
mark
پایه نقطه
mark
هدف
mark
نشان علامت
mark
نشانه
mark
نمره
mark
ارزه
mark
مدرک
mark
توجه کردن
mark
نشانه کردن حریف
mark
علامت
mark
پایه
mark
اثر
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark
علامت نشانه هدف
mark
علامت گذاری کردن
mark
علامت گذاری
mark
نمره گذاری کردن علامت
mark
گواهی
mark
سیگنال ارسالی که نشان دهنده یک منط قی یا درست است
mark
داغ
mark
قرار دادن نشانه بلاک در ابتدا و انتهای بلاک متن
below the mark
پایین تر از میزان مقر ر
beside the mark
پرت
beside the mark
خارج ازموضوع
mark-up
سود توزیع کننده
mark
نشان
to mark off
جدا کردن
mark
علامت گذاری روی چیزی
to mark out one's course
طرحی برای رویه خود ریختن
trade mark
علامت تجاری
trade mark
علامت بازرگانی
to mark good
نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark time
در جا زدن
To overstep the mark. To go too far.
از حد معمول گذراندن
You mark my words.
این خط واینهم نشان
Trade mark.
علامت تجارتی
You mark my words .
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
to miss a mark
خطا کردن
to miss a mark
نشانی را نزدن
trade mark
علامت تجارتی
guide mark
نشانهراهنما
Deutsche Mark
واحدپول
centre mark
نقطهمرکزی
black mark
سابقهی بد
bale mark
مشخصات عدل
to make one's mark
اسم و رسم به هم زدن
word mark
علامت کلمه
word mark
نشان کلمه
we missed our mark
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
upto the mark
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
special mark
علامتمخصوص
The would left a mark.
جای زخم باقی ماند
plimsol mark
علایم بارگیری
to mark good
بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article
بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com