English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
Other Matches
optimal حد مطلوب
optimal بهینه
optimal مربوط به کمال مطلوب
optimal بهین
optimal <adj.> بهین
optimal solution راه حل بهینه
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
optimal performance کارکرد بهینه
optimal distribution توزیع ایده ال
optimal distribution توزیع بهینه
optimal level سطح بهینه
optimal planning برنامه ریزی بهینه
optimal solution راه حل مطلوب
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
merge یکی کردن
merge ترکیب کردن یکی شدن
merge ادغام شرکتها
merge در هم امیزی
merge ادغام شدن
merge غرق شدن ادغام کردن
merge برنامه کاربردی نرم افزاری که فایلهای ذخیره شده در فایل جدید ادغام شده اند
merge ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
merge ادغام کردن
merge ترکیب کردن
merge ممزوج کردن ترکیب کردن
merge فرورفتن مستهلک شدن
merge sort ادغام و جور کردن
sort merge جور کردن و ادغام
mail merge ادغام پستی
merge print program برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
merge sorting algorithm الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
sort merge program پردازش تعمیم یافته
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
the f. of a tree برگهای درخت
tree قالب کفش چوبه دار
before the tree جلو درخت
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree بشکل درخت شدن
tree شجر
tree درتنگنا قرا ردادن
tree شاخسار
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree درخت
tree مین میکند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree فرمان TREE
tree بدرخت پناه بردن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree درختی را آراستن
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
threaded tree درخت پیچ دار
pulm tree درخت نارگیل
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
the root of a tree ریشه درخت
the pith of a tree مغز درخت
summer tree تیرسردر
summer tree حمال
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
summer tree شاه تیر
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
strawberry tree توت فرنگی درختی
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
shoe tree قالب کفش
smoke tree بوته سماق
sorrel tree ترشک درختی
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
gum tree درخت صمغ
sorrel tree درخت ترشک
saddle tree قلتاق
the foot of the tree پای درخت
walnut tree درخت گردو
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
tree-lined درختکارینشده
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree pruner درختآرا
date tree درخت خرما
lemon tree درخت لیمو
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
oak tree درخت بلوط
Deciduous tree درخت برگریز
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
tree frog قورباغهدرختی
ornamental tree درختتزئینی
tree network شبکه درختی
tree house خانه بالای درخت
tree farm خزانه درخت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree diagram نمودار درخت
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to shin up a tree از درختی بالارفتن
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
tree sort مرتب کردن درختی
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
unordered tree درخت نامرتب
tree traversal تقاطع درختی
tree surgery تشریح علمی درخت
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree structure ساختاردرختی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساخت درختی
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
family tree شجره
cross tree رابط عرضی دکلها
cornel tree درخت زغال اخته
coffee tree درخت قهوه
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree درخت کاکائو
cherry tree درخت گیلاس
crown tree شمع
ebony tree خرماندو
gallows tree چوبه دار
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
fig tree درخت انجیر
dragon tree درخت خون سیاووشان
decision tree درخت تصمیم
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree مسیر تصمیم گیری
chaste tree فلفل بری
chaste tree دل اشوب
axle tree میله میان دو چرخ
apple tree درخت سیب
almond tree درخت بادام
agriot tree چوب چپق
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree شجره نامه
family tree نسب نامه
china tree شالسنجان
china tree زیتون تلخ
box tree درخت شمشاد
boot tree قالب چکمه یا پوتین
binary tree درخت دودوئی
binary tree درخت دودویی
bean tree درخت خرنوب
plane tree درخت چنار
barren tree درخت بی میوه
balsam tree درخت بلسان
gender tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
roof tree کش دیرک افقی چادر
mulberry tree درخت توت
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
mastic tree درخت چاتلنغوش
mastic tree درخت بنه
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
margosa tree تلخ
margosa tree زیتون
locust tree درخت اقاقیا
ordered tree درخت مرتب شده
roof tree کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
plum tree درخت گوجه
plum tree درخت الو
planer tree درخت ازاد
pear tree درخت گلابی
peach tree درخت هلو
parse tree درخت تجزیه
locus tree درخت خرنوب
locus tree درخت اقاقیا
in the green tree سرسبز
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
in the green tree خوشبخت
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
hat tree کلاه اویز
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
genealogical tree نسب نامه
genealogical tree شجره نامه
judas tree درخت ارغوان
in the green tree بخت سبز
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
wild oriental a tree ارژن
snow ball tree گل بدماغ
to chop dowm a tree درختی را انداختن
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com