Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 81 (6 milliseconds)
English	Persian
optimal solution	راه حل بهینه
optimal solution	راه حل مطلوب
Other Matches
optimal <adj.>	بهین
optimal	بهین
optimal	مربوط به کمال مطلوب
optimal	بهینه
optimal	حد مطلوب
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
optimal distribution	توزیع بهینه
optimal distribution	توزیع ایده ال
optimal level	سطح بهینه
optimal performance	کارکرد بهینه
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
optimal recalculation	محاسبه مجدد بهینه
optimal merge tree	نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
solution	انحلال
cn solution	گازاشک اور مایع
cn solution	محلول گاز اشک اور
solution	راه حل
solution	شولش
solution	حل محلول
solution	پاسخ یک مشکل
solution	تادیه تسویه
solution	محلول
solution	چاره سازی
solution	حل
soda solution	محلول جوش شیرین
soap solution	محلول صابون
soap solution	اب صابون
shellac solution	لاک الکل
saturated solution	محلول سیر شده
soild solution	محلول جامد
solid solution	محلول جامد
solution [process]	راه حل
unique solution	راه حل یگانه
unique solution	جواب منحصر بفرد
unique solution	راه حل منحصر بفرد
supersaturated solution	محلول ابر سیر شده
supersaturated solution	محلول فوق سیر شده
stock solution	محلول ذخیره
standard solution	محلول استاندارد
solution to a problem	راه حل یک مسئله
solution polymerization	بسپارش محلولی
solution of continuity	گسیختگی
solution of a problem	حل یک مسئله
solid solution	کریستال مخلوط
[procedure of] solution	راه حل
fehling solution	محصول فهلینگ
cutting solution	محلول برش
exothermic solution	انحلال گرماده
exact solution	حل دقیق
endothermic solution	انحلال گرماگیر
solution gas	گاز حل شده
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
corner solution	راه حل گوشهای
antifreezing solution	ضد یخ
antifreezing solution	محلول ضد یخ
caustic solution	محلول سوزاور
buffer solution	محلول بافر
alkaline solution	محلول قلیایی
graph solution	حل ترسیمی
acid solution	محلول اسید
normal solution	محلول نرمال
approximate solution	حل تقریبی
metastable solution	محلول شبه پایدار
iterative solution	راه حل تکراری
benedict's solution	محلول بندیکت
solution of battery	الکترولیت باتری
battery solution	محلول باتری
ideal solution	محلول ایده ال
heat of solution	گرمای انحلال
A solution suddenly proffered itself.	ناگهان راه حلی به نظر رسید.
We must find a basic solution.	باید یک فکر اساسی کرد
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
total heat of solution	گرمای کل انحلال
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
solution heat treatment	عملیات حرارتی محلول
This would provide an obvious solution [to the problem] .	این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .	به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com