English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
English Persian
ordered tree درخت مرتب شده
Other Matches
well-ordered <adj.> مرتب
ordered فرموده
well-ordered <adj.> منظم
ordered منظم
ordered مرتب
ordered دارای نظم و ترتیب
ordered سفارش داده شده
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
well ordered مرتب و منظم
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
partially ordered پاره مرتب
ordered pair جفت مرتب
just what the doctor ordered <idiom>
he was ordered to europe او باروپاگسیل گردید
he was ordered to europe او مامور اروپا شد
ordered pair زوج مرتب [ریاضی]
we were ordered to stay دستور دادند بمانیم
the doctor ordered an ointment پزشک مرهم تجویز کرد
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree درتنگنا قرا ردادن
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree شاخسار
tree بشکل درخت شدن
the f. of a tree برگهای درخت
tree قالب کفش چوبه دار
before the tree جلو درخت
tree شجر
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree مین میکند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree فرمان TREE
tree درخت
tree بدرخت پناه بردن
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
tree diagram نمودار درخت
tree network شبکه درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree structure ساختاردرختی
tree planting درختکاری
tree sort مرتب کردن درختی
tree structure ساختار درخت
tree structure ساخت درختی
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree house خانه بالای درخت
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
strawberry tree توت فرنگی درختی
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
spindle tree اونموس
tree farm خزانه درخت
the pith of a tree مغز درخت
the root of a tree ریشه درخت
threaded tree درخت پیچ دار
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
to shin up a tree از درختی بالارفتن
sorrel tree ترشک درختی
tree surgery تشریح علمی درخت
Deciduous tree درخت برگریز
the foot of the tree پای درخت
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
walnut tree درخت گردو
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
pulm tree درخت نارگیل
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree درختی را آراستن
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
tree traversal تقاطع درختی
oak tree درخت بلوط
unordered tree درخت نامرتب
gum tree درخت صمغ
ornamental tree درختتزئینی
tree frog قورباغهدرختی
tree pruner درختآرا
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree-lined درختکارینشده
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree درخت خرما
lemon tree درخت لیمو
genealogical tree شجره نامه
crown tree شمع
cross tree رابط عرضی دکلها
cornel tree درخت زغال اخته
coffee tree درخت قهوه
clothes tree چنگک لباس
clothes tree چوب لباسی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
chocolate tree درخت کاکائو
ebony tree خرماندو
decision tree مسیر تصمیم گیری
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
gender tree شجره نامه
gallows tree چوبه دار
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
fig tree درخت انجیر
dragon tree درخت خون سیاووشان
decision tree درخت تصمیم
cherry tree درخت گیلاس
chaste tree فلفل بری
apple tree درخت سیب
almond tree درخت بادام
agriot tree چوب چپق
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree شجره نامه
family tree نسب نامه
family tree شجره
axle tree میله میان دو چرخ
china tree شالسنجان
china tree زیتون تلخ
chaste tree دل اشوب
box tree درخت شمشاد
boot tree قالب چکمه یا پوتین
binary tree درخت دودوئی
binary tree درخت دودویی
bean tree درخت خرنوب
barren tree درخت بی میوه
balsam tree درخت بلسان
plane tree درخت چنار
genealogical tree نسب نامه
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
margosa tree زیتون
parse tree درخت تجزیه
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
mastic tree درخت بنه
mastic tree درخت چاتلنغوش
ridge tree کش بالای شیروانی
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
mulberry tree درخت توت
plum tree درخت گوجه
plum tree درخت الو
planer tree درخت ازاد
roof tree کش بالای شیروانی
pear tree درخت گلابی
peach tree درخت هلو
locust tree درخت اقاقیا
locus tree درخت خرنوب
locus tree درخت اقاقیا
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
hat tree کلاه اویز
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
margosa tree تلخ
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
smoke tree بوته سماق
in the green tree سرسبز
in the green tree خوشبخت
shoe tree قالب کفش
in the green tree بخت سبز
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
judas tree درخت ارغوان
saddle tree قلتاق
roof tree کش دیرک افقی چادر
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
wild oriental a tree ارژن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
snow ball tree گل بدماغ
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
to chop dowm a tree درختی را انداختن
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com