Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
original language
زبان اصلی
Other Matches
original
نسخه اصلی
original
نسخه اولیه
original
ابتدایی
original
دیسک داده اصلی
original
که از آن می توان کپی گرفت
original
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original
اصلی
original
اصل
original
مبتکر ابتکاری
original
بکر
original
بدیع
original
منبع سرچشمه
original
اصیل
original
ابتکاری
original
اغازین
original document
بنچاق
original overlay
پوششاصلی
original data
داده اصلی
original document
اصل سند
original ground
زمین طبیعی
original soil
خاک بکر
original ground
زمین بکر
original map
نقشه اصلی
original sin
نخستین گناه ادم ابوالبشر
original response
پاسخ ابتکاری
the original letter
عین نامه
original nature
طبع اغازین
original map
نقشه مادر
original and derivative estate
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
original ground level
تراز زمین طبیعی
original and derivative estate
مال اصلی و مال فرعی
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
It is avery good ( an original ) idea.
فکر بسیار خوبی است
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
I am here for a language course
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
for a language course
برای یک دوره زبان
pl. language
زبان پی ال وان
second language
زباندوم
first language
زبانیکهازهمهبهآنبیشترتسلطدارید
language
زبان
language
زبان برنامه نویسی که حاوی دستورات کد دولویی است و مستقیما توسط CPU قابل فهم است
language
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language
زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
language
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language
تبدیل و اجرا میکند
language
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
language
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
قالب و فرمت دستورات و داده ها در یک زبان مشخص
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
برنامهای که به عنوان مترجم
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
language
زبان
language
لسان
language
کلام
language
سخنگویی تکلم
language
بصورت لسانی بیان کردن
language
سیستم کلمات و نشانه ها که امکان ارتباط با کامپیوترها را فراهم میکند.
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
ابزارهای سخت افزاری و نرم افزاری برای کمک به نوشتن برنامه هایی به زبان خاص توسط برنامه نویس
language
زبان اصلی که برنامه با آن نوشته میشود تا توسط کامپیوتر پردازش شود
language
در زمان اجرا
parliamentary language
اصطلاخات پارلمانی
parliamentary language
زبان مودبانه
query language
زبان پرس و جو
quary language
زبان پرس و جو
publication language
زبان انتشارات
publication language
زبان نشری
program language
زبان برنامه
program language
زبان برنامه نویسی
pascal language
زبان پاسکال
procedural language
زبان رویهای
parliamentary language
زبان مجلسی
programming language
زبان برنامه نویسی
mute language
زبان بیزبانی
native language
زبان بومی
native language
زبان اختصاصی
native language
زبان طبیعی
natural language
زبان طبیعی
non procedural language
زبان برنامه سازی که دستورات را پشت سرهم اجرا نمیکند و نه توابع فراخوان را
non procedural language
بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
object language
زبان مقصود
object language
زبان مقصد
objective language
زبان مقصود
official language
زبان رسمی
enquiry language
زبان پرس و جو
mute language
زبان حال
redundant language
سخن زائد یازیادی حشووزوائد
to talk the same language
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
language lab
زبان
language lab
آزمایشگاه
to talk the same language
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
language laboratory
آزمایشگاه زبان
language laboratories
آزمایشگاه زبان
written language
زبان نوشتاری
use foul language
فحاشی کردن
use bad language
فحش دادن
A crash language course .
دوره فشرده آموزش زبان
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
همدلى از همزبانى بهتر است .
tongue
[language]
زبان
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
a dead language
<idiom>
زبان مرده و منقرض شده
[زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
to pick up a language.
<idiom>
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
universal language
زبان فراگیر
tone language
زبانهای اهنگی
source language
1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language
زبان منبع
snobol language
زبان اسنوبول
simulation language
زبان شبیه سازی
simula language
زبان سیمیولا
simscript language
زبان سیمسکریپت
semitic language
زبان سامی
rpg language
زبان ار پی جی
source language
زبان اصلی
standard language
زبان متعارف
to fix a language
زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
the turkish language
زبان ترکی
the persian language
زبان فارسی
technical language
زبان تخصصی
technical language
زبان فنی
target language
زبان مقصود
target language
زبان هدف
syntax language
زبان تشریح نحو
symbolic language
زبان نمادی
reference language
زبان مرجع
foul language
فحش
dancing language
زبان رقص
conversational language
زبان محاورهای
control language
زبان کنترل
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
compiler language
زبان همگردانی
compile language
زبان کامپایل
common language
زبان مشترک
common language
زبان عمومی
commerical language
زبان تجاری
declarative language
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را
declarative language
زبان اعلانی
formmal language
زبان صوری
formal language
زبان صوری
fabricated language
زبان ساختگی
extensible language
زبان توسعه پذیر
dumb language
زبان بی زبانی
dumb language
زبان حال
design language
زبان طراحی
declarative language
زبان تشریحی
command language
زبان دستوری
command language
زبان فرمان
command language
زبان فرماندهی
ambiguous language
زبان مبهم
algorithmic language
یک زبان که برای بیان الگوریتم ها طراحی شده است
algorithmic language
AL
algorithmic language
زبان الگوریتمی
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
algebraic language
زبان جبری
sign language
زبان اشاره
sign language
مکالمه با اشاره
sign language
زبان مخصوص کرها
sign language
زبان علامات
apl language
زبان ای پی ال
appropriation language
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
apt language
زبان ای پی تی
comit language
زبان کامیت
basic language
زبان بیسیک
bad language
فحش
bad language
دشنام
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
assembly language
زبان اسمبلی
assembly language
زبان همگذاری
artificial language
زبان مصنوعی
body language
زبان بدن
language master
اموزگار زبان
language processor
پردازشگر زبان
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
lisp language
زبان لیسپ
human language
زبان بشری
indecent language
سخن زشت
language subset
زیر مجموعه زبان
indecent language
سخن ناشایسته
indelicate language
سخن خارج از نزاکت
indelicate language
سخن زشت
intelligent language
زبان هوشمند
language processor
زبان پرداز
language master
زبان اموز
knowledge of a language
دانستن زبانی
language translator
مترجم زبان
foul language
دشنام
maternal language
زبان مادری
mnemonic language
زبان یادمان
grss language
زبان جی پی اس اس
halophrastic language
زبان تک واژهای
machine language
زبان ماشین
musical language
زبان موسیقی
graphic language
زبان نگارهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com