English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
our offer to render a service حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
Other Matches
render تحویل دادن
render ارائه دادن ترجمه کردن
render دوباره دادن
render استرداد
render دراوردن
render گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
render تسلیم داشتن دادن
render منتقل کردن
to render homage to somebody به کسی تکریم و وفاداری نشان دادن
to render homage to somebody به کسی ادای احترام کردن
to render a ssistance مساعدت کردن
to render a ssistance همراهی کردن
to render homage تکریم و وفاداری نشان دادن
render safe به ضامن کردن مین
to render homage to somebody کسی را بزرگداشتن
to render homage اعلام رسمی بیعت کردن
render a wall استرکشی دیوار
render judgement on حکم کردن درباره کسی
render safe بی اثرکردن مین یا وسایل انفجاری یا بمب
to render homage ادای احترام کردن
to render homage بزرگداشتن
render plaster on the wall گچ مالیدن
render plaster on the wall اندود کردن
offer بدست اوردن
offer پیشنهاد کردن
offer عرضه
offer عرضه کردن
One could be taken up on ones offer. تعارف آمد نیامد دارد
to offer عرضه کردن [ کالا]
offer پیشنهاد
to offer تقدیم کردن [دادن]
offer پیشنهاد
offer ایجاب
offer پیشکش ارائه
offer تقدیم
offer افهار یاابراز کردن
on offer فروشی
on offer اماده برای فروش
offer تقدیم داشتن
offer پیشکش کردن عرضه
offer پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
offer to purchase پیشنهاد خرید
offer one's hand پیشنهادعروسی دادن
offer one's hand دست را جلو بردن
offer for sale پیشنهاد جهت فروش
offer curve منحنی قیمت مصرف
Offer him some chocolates. به ایشان شکلات تعارف کنید
offer curve منحنی پیشنهاد
offer to buy something حاضر به خرید چیزی شدن
firm offer پیشنهاد قطعی
to offer a reward [for] عرضه کردن پاداشی [برای]
to offer one's condolences تسلیت عرض کردن
withdraw an offer پیشنهادی را پس گرفتن
May I offer you a cigarette? اجازه می فرمایید من به شما یک نخ سیگار تقدیم کنم؟
counter offer پیشنهاد متقابل
counter offer عرضه متقابل
to offer one's sympathies to somebody به کسی تسلیت گفتن
to offer at any thing بکاری مبادرت ورزیدن
acceptance of offer قبولی پیشنهاد
acceptance of offer پذیرش پیشنهاد
firm offer پیشنهاد ثابت
offer and demand عرضه و تقاضا
to offer at any thing دست بکاری زدن
offer an excuse عذر اوردن
offer a sacrifice قربانی کردن
to offer an excuse بهانه انگیختن
offer round به همه تعارف کردن
make an offer ایجاب
sampling offer عرضه ازمایشی
trial offer عرضه ازمایشی
to offer an explanation توضیح دادن
offer and acceptance ایجاب و قبول
to offer an apology عذر خواهی کردن
to offer an apology پوزش خواستن
to offer an excuse پوزش خواستن عذرخواهی کردن
to offer an excuse عذر اوردن
to spurn an offer دعوتی راردکردن
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
money off offer فروش با تخفیف
An insincere offer(gesture). تعارف خشک وخالی
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
money refund offer فروش قابل پس دادن
To turn down (reject) an offer. پیشنهادی را رد کردن
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
Is your price offer ( quotation ) stI'll open ( valid ) ? آیا پیشنهاد قیمت شما کماکان بقوت خود با قی است ؟
one's service خدمت یکسره
please do me a service خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
on service سر کار
on service سر خدمت
take into service استخدام کردن
he is of no service to us بدرد مانمیخورد
to see service کردن
i am at your service در خدمت شما هستم
in service خدمتی
he is of no service to us بکار ما نمیخورد
in service درخدمت ارتش در ارتش
f.service نمازمعمولی هفته
d. service عبادت خدا
d. service نماز
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
service over خطای سرویس
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
self service خود یاوری
self service کمک بوسیله خود شخص
self service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self service ازاد
self service با انتخاب ازاد
self service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service خود زاوری
self-service خود یاوری
self-service کمک بوسیله خود شخص
service قسمت یکان
service تعمیر
self-service تهیه وانتخاب غذاتوسط خود شخص
self-service ازاد
self-service با انتخاب ازاد
self-service بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self service خود زاوری
service سرویس
service خدمت
service شعائر
service نظامی
service جنگی
service ابلاغ
service توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن
service رسیدگی به
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service بیت ارسالی برای کنترل ونه داده
service برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service اداره
service اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
service وفیفه
service کار
out of service <adj.> خراب [ازکارافتاده]
service کمک
out of service <adj.> ازکارافتاده
service نوکری یاری
in service به خاطر خدمت
service استخدام
service عبادت تشریفات
service بنگاه سرویس
service روبراه ساختن
service تعمیر کردن
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service سرویس کردن
service درخت سنجد وابسته بخدمت
service سنجد
service نظام وفیفه
service لوازم
service یکدست فروف اثاثه
service sector بخش خدمات
service road جاده کناری جاده سرویس
service road شوسه کناری
service ribbon لنت نشان خدمت
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
service records پروندههای خدمتی
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
service rating طبقه بندی پرسنلی
service force یکان خدمات
service industry صنعت خدمات
service passport پاسپورت خدمات
service medal نشان خدمت
service marking علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
service man تلگرافچی
service man تلفن چی
service load بار مفید
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
service echelon رده اداری و خدماتی
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
service line خط سرویس
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service element عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
service line ستون ناوها لجستیکی دریایی
service element عنصر اداری
service entrance پست انشعاب
service force یکان خدماتی دریایی
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
service mine مین جنگی
service mine مین قابل انفجار
service program برنامه خدماتی
service practice مشق پای توپ
service department بخش خدمات
service practice مشق پای قبضه جنگ افزار تمرین عملی
service practice تمرین اموزشی
service peculiar امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
service echelon ردههای سرویس
service officer افسر ارشد نگهبان
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
service occupations مشاغل خدماتی
service obligation تضمین خدمت
service number کدپرسنلی
service number شماره خدمتی پرسنل
service industries فعالیتهای خدماتی اشتغالهای خدماتی
room service سرویسداخلاتاق
Health Service سرویسسلامتی
fire service آتشنشانی
Diplomatic Service سرویسسیاسی-سرویسدیپلماتیک
dinner service فروفغذاخوری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com