Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (7 milliseconds)
English
Persian
pack box
پاکت
pack box
بسته
Search result with all words
pack
کوله پشتی
pack
بقچه
pack
دسته گروه
pack
بسته
pack
بسته کردن یکدست ورق بازی
pack
بسته بندی کردن
pack
قرار دادن
pack
توده کردن بزور چپاندن
pack
بارکردن بردن
pack
فرستادن
pack
وسیله محمول
pack
محمول بادواب
pack
بار
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
بزور جا دادن
pack
متراکم کردن فشردن
pack
دو رقم دهدهی با کد دودویی در یک کلمه کامپیوتری
pack
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم
pack
تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack
با نمایش چندین حرف داده با یک حرف ذخیره شده
pack
تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
pack
فشرده سازی
pack
بسته کردن
pack
فشردن
pack animal
چهارپا
pack animal
حیوان باربر
pack animals
چهارپا
pack animals
حیوان باربر
climbing pack
کوله پشتی
ab power pack
جعبه تغذیه ا.ب
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
consolidated pack ice
مجموعه یخهای شناور
disk pack
گرده بسته
disk pack
بسته دیسک
disk pack
گروه بسته
dismountable pack
بسته قابل پیاده سازی
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
flat pack
بسته مسطح
gravel pack
پوشش شنی
imagery pack
بسته حاوی عکسهای هوایی یک منطقه مشخص
nondismountable pack
بسته غیرقابل پیاده سازی
pack annealing
التهاب لفافی
pack annealing furnace
کوره التهاب لفافی
pack artillery
توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
pack board
وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
pack cloth
لفاف بارپیچی
pack frame
کوله پشتی زین دار
pack horse
اسب بارکش
pack horse
یابو
pack horse
بارگیر
pack off
روانه کردن
pack road
جاده مال رو
pack saddle
زین بارگیری
pack saddle
زین مخصوص بار
pack staff
بغچه نگه دار
pack staff
بارنگهدار
pack up
بستن
pack up
دست از کارکشیدن
portable disk pack
بسته دیسک قابل حمل
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
summit pack
کوله قله
survival pack
بسته نجات
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
to pack off
روانه کردن
to pack off
بیرون کردن
trade pack
بسته بندی تجاری
wolf pack
گله گرگ
wolf pack
حمله گرگ
wolf pack
حمله چندزیردریایی با هم به هدف
pack ice
رجوع شود به pack ice
pack ice
یختوده
pack ice
یخ شناور
six-pack
شش قوطی
six-pack
نیم دوجین
cigarette pack
بستهسیگار
emery pack
جاسوزنی
film pack
جایفیلم
face pack
مادهایکهبرایتمیزکردنپوستصورتاستفادهمیشود
To pack a suitcase.
چمدان بستن
To collect (pack)the household goods.
اسباب خانه را جمع کردن
A pack of lies .
یک مشت دروغ
The kings horse has been called a pack horse.
<proverb>
به اسب شاه گفتند یابو .
a face-pack
ماسک صورت
I'd like a face-pack.
من ماسک صورت میخواهم.
a pack of ravening wolves
یک گروه گرگ ژیان
power pack
باتری
[مهندسی برق یا الکترونیک]
to pack a weapon
[colloquial]
اسلحه ای با خود حمل کردن
to pack a weapon
[colloquial]
مسلح بودن
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com