Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
English
Persian
package forces
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
Other Matches
package
گروهی از موضوعات مختلف که با هم ترکیب می شوند
package
توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package
برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
package
مجموعه برنامههای کامپیوتری و روش استفاده ها که تمام خصوصیات کار مشخص را بپوشاند.
package
بسته بندی
package
قوطی بسته بندی کردن
package
عدل بندی
package
بسته
package deals
معامله کلی معامله چکی
package deals
معامله یکجا
package deals
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deal
معامله کلی معامله چکی
package deal
معامله یکجا
package deal
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package holiday
گشت بسته ای
package tour
مسافرت بسته بندی
accounting package
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری
accounts package
نرم افزاری که توابع حسابداری تجاری را خودکار انجام میدهد
package program
برنامه بستهای
package holiday
مسافرت بسته بندی
austerity package
بسته صرفه جویی
[اقتصاد]
[سیاست]
aid package
بسته کمک مالی
package program
برنامه فشرده
package shows
نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
program package
بسته برنامه
package tour
گشت بسته ای
software package
بسته نرم افزاری
software package
بسته پیش نوشته نرم افزاری
package holiday
تعطیلیکهتوسطیکشرکتمسافربریکنترلونظارتشود
application package
بسته کاربردی
integrated computer package
software integrated
integrated accounting package
بسته پیش نوشته حسابداری مجتمع
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
To do a package up good and tight .
بسته ایی را محکم بستن
slide show package
بسته نمایش اسلاید
modular accounting package
برنامه پیش نوشته حسابداری واحدی
forces
شروع به عمل یا کار
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces
مجبور کردن کسی به انجام کاری
forces
قدرت
forces
قوا
forces
نیرو
forces
مجبورکردن بزورگرفتن
forces
بزور بازکردن
forces
بی عصمت کردن
forces
راندن
forces
بیرون کردن
forces
بازور جلو رفتن تحمیل
forces
مجبور کردن
forces
مسلح کردن
forces
درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forces
خشونت نشان دادن
forces
جبر
forces
عنف
forces
زور
forces
نفوذ
forces
عده
forces
شدت عمل
forces
تحمیل کردن
forces
بردار نیرو
forces
وادار کردن
forces
ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forces
مجبورکردن
forces
نافذ
forces
تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forces
فشار دادن
forces
یکان قسمت نظامی
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
نیروی نظامی
forces
پاس بی هدف
nuclear forces
نیروهای هستهای
opposing forces
نیروهای درگیر نبرد
opposing forces
نیروهای متخاصم
orange forces
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
orientation forces
نیروهای دو قطبی- دو قطبی
marine forces
تفنگداران دریایی
naval forces
نیروی دریایی
marine forces
نیروی تفنگدار
market forces
نیروهای بازار
market forces
عوامل موثردر بازار
lateral forces
نیروهای عرضی
fundamental forces
اندرکنش های بنیادی
[فیزیک]
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
naval forces
نیروهای دریایی
fundamental forces
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
triangle of forces
سه گوشه نیروها
triangle of forces
مثلث نیروها
transient forces
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
system of forces
دستگاه نیروها
special forces
نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
screening forces
نیروهای پاسیور
restraining forces
نیروهای مهار کننده
resolution of forces
تجزیه نیروها
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
polygon of forces
بس گوشه نیروها
polygon of forces
کثیرالاضلاع نیروها
political forces
نیروهای سیاسی
people forces
نیروی چریکی دفاع از خود در شهرو دهات
people forces
نیروی پایداری
task forces
تاسک فورس
air forces
نیروی هوایی
army forces
نیروهای زمینی
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
assigned forces
نیروهای زیر امر
assigned forces
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
auxiliary forces
قوای کمکی
auxiliary forces
نیروی کمکی
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
blue forces
نیروهای خودی
blue forces
نیروهای ابی
expeditionary forces
قشون استعماری
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
نیروی اجرای عملیات
armed forces
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
armed forces
نیروهای مسلح
police forces
نیروی انتظامی
police forces
نیروی پلیس
police forces
دادگاه پلیس
task forces
گروه کار
expeditionary forces
نیروی اعزامی
combat forces
نیروهای رزمی
combined forces
نیروهای مرکب
distribution of forces
واگذاری نیروها
enemy forces
نیروهای دشمن
forces of production
نیروهای تولید
four forces of nature
چهار نیروی بنیادی طبیعت
friendly forces
نیروهای خودی
garrison forces
نیروهای پادگانی
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
ground forces
نیروی زمینی
ground forces
نیروهای زمینی
irregular forces
نیروهای نامنطم
irregular forces
نیروهای چریکی
land forces
قوای بری
land forces
نیروی زمینی
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
landing forces
قوای اب خاکی
landing forces
نیروهای پیاده شونده
contingencey forces
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
conventional forces
نیروهای رزمی معمولی
differential forces
نیروهای دیفرانسیلی
distribution of forces
تقسیم نیروها
composition of forces
ترکیب نیروها
component forces
نیروهای مولفه
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
sum of all external forces
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
balance collective forces
نیروهای کلی متعادل
armed forces courier
پیک نیروهای مسلح
peace keeping forces
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
armed forces police
دژبان نیروهای مسلح
armed forces courier
پیک ارتشی
van der waals forces
نیروهای وان در والس
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
dipole dipole forces
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com