Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
paint roller mill
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint roller mill
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
Other Matches
paint roller
غلطک رنگ کاری
roller
تیرک دار
roller
دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
roller
نورد
roller
غلتک
roller
غلطک
roller
ماشین غلطک زنی
roller
منگنه
roller
بام غلتان استوانه
roller
قرقره نورد
roller
قلطک
roller
غلتانک چمن
roller
استوانه
paint
رنگ
pc paint
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint something
[with something]
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
paint
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
نگارگری کردن نقاشی کردن
paint
رنگ شدن
paint
رنگ کردن
to paint out
بازدن رنگ پاک کردن
paint
رنگ نقاشی
inking roller
نورد
guide roller
غلطک راهنما
hydraulic roller
غلطک ئیدرولیکی
roller bandage
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
road roller
جاده صاف کن
tamping roller
غلطک لرزاننده
pawn roller
پیاده رانی شطرنج
steam roller
جاده صاف کن
hand roller
غلطک دستی
steam roller
جاده کوب غلتک
vibrating roller
غلطک لرزان
support roller
رینگ وطوقه دوار
support roller
بلبرینگ
support roller
تکیه گاه
cloth roller
پیچندهپارچه
the roller beette
جعل
head roller
غلتکاصلی
ink roller
غلتکجوهر
jockey roller
چرخریلی
vibrating roller
غلطک ارتعاشی
roller frame
قالبدورانی
roller sleeve
روکشدورانی
varnish-roller
غلتکجلازن
warp roller
غلتکتار
hair roller
بیگودی
tandem roller
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند
the roller beette
گه غلتان
tandem roller
غلطک وزنی پشت سر هم
feed roller
غلتک پیش بر
elliptical roller
غلطک بیضی شکل
road roller
غلطک ویژه جاده صاف کنی
roller gate
دریچه غلطان
roller conveyor
غلطک حمال
roller conveyor
غلطک بالابر
roller door
در چرخنده
roller-skating
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller-skating
اسکتینگ
roller-skates
اسکتینگ
roller-skated
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller path
ریل دواربرجک توپ
roller-skated
اسکتینگ
roller door
در گردنده
roller-skate
اسکتینگ
roller path
صفحه بلبرینگ
roller skate
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller skate
اسکتینگ
roller-skate
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller drive
مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
roller fender
دفرای چوبی
roller contact
کنتاکت غلتکی
roller blind
پرده فنردار قرقره ایی
sheet roller
کارخانه نورد ورق فلزی
roller-coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller bearing
یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
roller bearing
یاطاقان غلطک دار
roller bandage
زخم بندپیچیده
wrist roller
مچ بند
roller bearing
بلبرینگ غلطکی
semi roller
پرتاب دورانی گوی بولینگ
roller clock
چشمی بسته قرقره دار
roller-skates
کفش بلبرینگ دار اسکیت کردن
roller shutter
در کرکرهای
roller coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
paint remover
رنگ زدا
rustproof paint
رنگ ضد زنگ
luminous paint
شبرنگ
luminous paint
رنگ نور
luminous paint
رنگ شب نما
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
smooth the paint
رنگ کردن و پرداخت کردن
traffic paint
خط کشی راه
lacquer paint
رنگ لاکی
lay on paint
رنگ زدن
water paint
رنگ لعابی
priming paint
رنگ استر
plastic paint
رنگ پلاستیکی
phosphorescent paint
رنگ تابنده
surface paint
استر
paint thinner
تینر یا رقیق کننده رنگ
Paintbrush/Paint
windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
paint work
رنگ کاری ساختمان
paint thinner
تینر رنگ
paint thinner
رقیقگر رنگ
paint program
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint progarm
برنامه نگارگری
paint gun
رنگ پاش
paint coat
روکش رنگ
paint brush
قلم موی نقاشی
priming paint
رنگ استری
bituminous paint
رنگ قیری
to coat something
[with paint]
چیزی را با لایه ای
[از رنگ]
پوشاندن
paint spray
اسپریرنگ
paint cup
مخزنرنگ
enamel paint
رنگ لعابی
finishing paint
رنگ سازی اماده
fireproof paint
رنگ نسوز
to paint the lily
چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
anticorrosive paint
ماده ضد زنگ
antirust paint
ضد زنگ
bituminous paint
رنگ قیردار
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
cement paint
اندود کردن با دوغاب سیمان
paint stripper
مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
battery paint
رنگ باتری
antirust paint
رنگ ضد زنگ
coat of paint
اندود رنگ
gloss paint
رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
oil paint
رنگ روغن
oil paint
رنگ روغنی
grease paint
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
poster paint
تقریبابیرنگ
war paint
نقاشی بدن برای رزم و پیکار
fluorescent paint
رنگ فلورسنت
wall paint
رنگ دیوار
flat paint
زمینه
flat paint
رنگ مبنا
paint pot
گلفشان
mill
ماشین
mill
کنگره دار کردن
mill
کارخانه اسیاب کردن
per mill
در هزار
saw mill
کارخانه اره کشی
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
mill
اسیاب
mill
اسیا
mill
کارخانه نورد
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mill
هل دادن
mill
فرز کردن
mill
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
per mill
در هر هزار
mill
اسیاب کردن
ex mill
تحویل در کارخانه
to go through the mill
ورزیده شدن
paper bail roller
غلتکضامنورق
hair roller pin
سوزنبیگودی
cylinderical roller bearing
یاطاقان غلطکی
roller board and arms
بازوهاوبردغلتک
track roller frame
قالبگردندهشیاردار
flexible roller bearing
رولبرینگ فنری
loose roller bearing
رولبرینگ هرزگرد
fixed roller gate
دریچه چرخ قرقرهای ثابت
film guide roller
حلقهراهنمایفیلم
sheep foot roller
غلطک پاچه بزی
spherical roller bearing
بلبرینگ غلطکی
rust protection paint
رنگ ضد زنگ
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
to paint the town red
عربده کردن
to paint adoor green
دری را رنگ سبز زدن
to strip the paint off the wall
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
to paint adoor green
رنگ سبز بدری زدن
linseed oil paint
رنگ روغن برزک
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
acid proof paint
رنگ ضد اسید
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
His fingers were stained with paint .
روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint spraying equipment
تجهیزات رنگ پاشی
paint the town red
<idiom>
اوقات خوشی داشتن
to paint the town red
مستی کردن اشوب کردن
paint spray gun
رنگ پاش
to paint a rosy picture of something
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
paint spray gun
پیستوله رنگ
acid resisting paint
رنگ ضد اسید
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
unit mill
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
water mill
اسیاب ابی
tire mill
دستگاه نورد لاستیک
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
slab mill
فرز کردن غلطکی
water mill
اسیاب
to mill flour
ارد درست کردن
post mill
آسیابنصبشده
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
steel mill
ذوب اهن
stamping mill
ماشین پرس یامنگنه
stamp mill
ماشین پرس یا منگنه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com