Dictiornary-Farsi | pair royal | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 98 (6 milliseconds)

English	Persian
pair royal	سه برگ یکجور
pair royal	سه سر سه طاس یکجور


Search result with all words

double pair royal	چهار برگ یکجور
double pair royal	چهارطاس یکجور
Other Matches

royal	شاهانه
royal	ملوکانه همایونی
royal	شاهوار
royal	خسروانه
royal	ملوکانه
royal	پادشاهی
royal	شاهانه شاهوار
royal	سلطنتی
royal honor	امتیازپادشاهی
royal purple	رنگ ارغوانی مایل بقرمز سیر
royal agaric	گیاهقرچیسلطنتی
royal road	اسان ترین راه
royal road	اسهل طرق
royal antler	شاخسلطنتی
royal flush	کارتهایدل
royal flag	پرچم سلطنتی
Royal Highness	لقبمخصوصخانوادهپادشاهیاملکه
royal falcon	شاهین
royal falcon	شاهبان
prince royal	پسر ارشد پادشاه انگلیس
royal honours	honour
royal palm	نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
royal pearl	در شاهوار
royal poinciana	درخت گل طاووس
royal honor	درجه سلطنتی
royal prerogative	حق امتیاز ویژه پادشاه
royal progress	مسافرت شاهانه
royal assent	توشیح ملوکانه
royal sinature	صحه ملوکانه
battle royal	نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
Royal Bokhara	فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
his royal highness	والاحضرت
royal blue	رنگ ابی مایل بارغوانی روشن
fore-royal mast	دکلاصلیکشتی
mizzen royal staysail	آخرینبادبانسهگوشرویسیم
main royal sail	بادبانسلطنتیاصلی
There is no royal road to learning . <proverb>	مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
fore royal sail	بالاترینقسمتبادبان
it received royal assent	به توشیح ملوکانه رسید
there is no royal road to learning <proverb>	تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
pair	جفت کردن وشدن
pair	جور کردن وشدن
pair	هرچیز دو جزئی
pair	زن و شوهر
pair	جفت
au pair	خدمت تهاتری
au pair	وابسته به مبادلهی خدمت
to pair off	جفت جفت گذاشتن دوبدوگذاشتن
to pair off	دوتادوتا
to pair off	رفتن
pair	جفت کردن
pair	جفت شدن
one pair	یکجفت
to pair off	دو نفر دو نفر کردن [برای کاری یا در جشنی]
pair	زوج
to pair off	جفت کردن [برای کاری یا در جشنی]
to pair somebody off [up] with somebody	کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
Much as the snake hates the penny-royal, the herb . <proverb>	مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
coxless pair	کایاکدونفرهمراهراهنما
coxed pair	کایاکدونفره
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
ordered pair	زوج مرتب [ریاضی]
vector pair	زوج برداری
electron pair	زوج الکترون حفره
pair production	تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
pair of gears	زوج چرخ دنده
pair of compasses	پرگار
pair oar	کرجی دو پارویی
contact pair	زوج اتصال
ordered pair	جفت مرتب
ion pair	زوج یون
electron pair	زوج الکترون
pigeon pair	پسر ودختر دوقولو
pigeon pair	پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
to go up one pair of stairs	بالارفتن
to go up one pair of stairs	یک اشکوب
twisted pair	جفت پیچیده شده
stereoscopic pair	زوج استروسکپی
stereoscopic pair	زوج برجسته بینی
pair interactions	بر هم کنشهای زوجی
acid base pair	زوج اسید- باز
inert pair effect	اثر زوج بی اثر
input pair of terminals	زوج ترمینالهای اولیه
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
lone pair electron	زوج الکترون تنها
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
small pair of compasses	پرگاره
twisted pair cable	کابل زوج بهم پیچیده
A pair of shoes (gloves,socks).	یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
pair exchange sorting algorithm	نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
unshielded twisted pair cable	مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
To turn tail . To show a clean pair of heels .	فرار را بر قرار ترجیح دادن