Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
paper feed key
کلیدتغذیهکاغذ
Search result with all words
paper feed
خورش کاغذی
paper feed channel
کانالتغذیهکاغذ
Other Matches
to be off ones feed
ازخوراک
feed
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed
روش وارد کردن کاغذ به چاپگر. دندانه چرخ چاپگر به دندانه سوراخهای لبه کاغذ متصل میشود
feed
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
feed
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ
feed
وسیلهای که کاغذ و نور را وارد ماشین میکند مثل چاپگر یا دستگاه فتوکپی
feed
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to feed off
چاق کردن
to feed off
پرواری کردن
to be out at feed
درچرابودن
to be off ones feed
افتادن
feed
چرخ نوار که روی ماشین نصب میشود
feed
کاررساندن
feed
پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feed
خوراک دادن
feed
پروردن چراندن
feed
خورد
feed
خوراک علوفه
feed
خوراندن تغذیه کردن
feed
جلو بردن
feed
علیق
feed
خوراک
feed
تغذیه کردن
feed
خوراندن
feed
درون گذاشت
feed
تغذیه گردن
feed
خوردن
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
feed mechanism
مکانیزم تغذیه
feed hopper
ناودان پیش بری
feed track
شیار پیشبری
cross feed
خورد متقابل
cross feed
تغذیه عرضی
form feed
خورش ورقه
form feed
تغذیه کاغذ
friction feed
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
make up feed
اب مصرفی دیگ بخار ناو
main feed
تغذیه اصلی
magazine feed
تغذیه مخزن
line feed
گذرخط
line feed
تغذیه خط
line feed
تعویض سطر
line feed
تعویض خط
friction feed
تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
feed back
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
feed tank
مخزن سوخت
cutler feed
تغذیه کاتلر
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
feed back
فیدبک
feed back
بازخورد
feed belt
نوار خوراک دهنده
feed belt
نوارتغذیه فشنگ نوار مهمات
feed door
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
feed heater
دستگاه صرفه جویی درحرارت
feed hole
سوراخ پیش بر
feed back
بازخور
feed pipe
لوله تغذیه
feed pitch
گام پیش بری
feed tank
مخزن اب
feed stock
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
feed stock
مواد اولیه
feed roller
غلتک پیش بر
feed reel
حلقه خوراننده
feed pump
پمپ تغذیه
face down feed
خورد رو به پایین
face up feed
خورد رو به بالا
feed pump
پمپ سوخت رسانی
feed holes
سوراخهای پیشبر
card feed
خورد کارت
force-feed
به زور خوراندن
breast-feed
با پستان شیردادن
breast-feed
شیر پستان دادن
force-feed
به زور به خورد کسی دادن
tractor feed
تغذیه کاغذ پیوسته
tractor feed
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
to feed oneself
غذاخوردن
to feed ones eyes
چشم چرانی کردن
force-feed
واخوراندن
feed dog
دندهزیرین
feed lever
اهرم دندانهچرخ
spoon-feed
<idiom>
ساده کردن چیزی برای کسی
feed someone a line
<idiom>
فریب دادن
chicken feed
<idiom>
یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
bottle-feed
بچهایکهشیرخشکرابهشیرمادرشترجیحمیدهد
jackpot feed
لولهتغذیهمحتوایپول
feed tube
مجرایعبورغذا
feed table
صفحهعلوفه
feed pin
سوزنتغذیه
stall feed
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
spoon feed
باقاشق غذا دادن
parallel feed
خورد موازی
pin feed
خورد سنجاقی
chicken feed
مبلغ ناچیز
pin feed
قرقرهای
pin feed
تغذیه ممتد کاغذ
spoon-feed
باقاشق غذا دادن
sprocket feed
محل نگهداری کاغذ که چاپگر کاغذ را باچرخ دندانه دار در سوراخهای مقدار لبه هر کاغذ می چرخاند
stall feed
پرواری کردن
chicken feed
غذای جوجه
support
[nourish, feed]
خوراک دادن
oil feed pipe
لولهتغذیهروغن
sight feed lubricator
روغندان
support
[nourish, feed]
غذا دادن
for peanuts
[and for chicken feed]
<idiom>
چندرغاز
[رایگان]
[مفت]
[مزد خیلی کم برای انجام کاری]
line feed character
دخشه تعویض پذیر
support
[nourish, feed]
تغذیه کردن
power feed cable
کابل تغذیه برق
dial feed press
پرس میزی گردان
tractor feed mechanism
مکانیسم تغذیه تراکتوری
dial feed press
پرس رولور
power feed cable
کابل برق رسانی
force feed oiler
روغندان فشاری
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
axial feed method
روش تغذیه محوری
petrol feed pump
پمپ تغذیه بنزین
form feed character
کاراکتر تغذیه فرم
force feed circulation oiling
روغنکاری گردشی تحت فشار
He has a family of six to. support . he has six mouths to feed.
شش سر نانخور دارد ( تحت تکلف )
on paper
ازروی حساب یا قلم و کاغذ بافرض
paper
کاغذ
paper
کاغذ طولانی که داده روی آن ضبط میشود به صورت نقاط پانچ شده
paper
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
paper
یادداشت کردن با کاغذ پوشاندن
paper
وسیلهای که سوارخ ها را در نوار کاغذ پانچ میکند تا داده را منتقل کند
paper
روزنامه
paper
روی کاغذ نوشتن
paper
اوراق
paper
ورق کاغذ
paper
ورقه
paper
محفظهای که کاغذ چاپگر را در خود نگه می دارد
paper
حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper
مقاله
paper
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
paper
اوراق بهادار
paper
درکاغذ پیچیدن
paper
ورقه مشخصات کشتی
paper
سفته برات
paper
جواز پروانه
paper
روی کاغذاوردن
paper
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper
چاپ کردن
paper
روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
wall paper
کاغذ دیواری
vellum paper
کاغذمهره کشیده
to commit to paper
روی کاغذاوردن
to commit to paper
نوشتن ثبت کردن
varnish paper
کاغذ لاک دار
tissue paper
دستمال کاغذی نازک
tons of paper
خروارها کاغذ
to paste something with paper
کاغذ روی چیزی چسباندن
paper stainer
کاغذ رنگ کن
useless paper
کاغذ بیمصرف
two reams of paper
دو بند کاغذ
paper-knife
کاغذ بر
satined paper
گاغذ مهره کشیده
sand paper
کاغذ سنباده زدن به
sand paper
کاغذ سنباده
roll paper
کاغذ لولهای
rag paper
کاغذی که ازپارچه بسازند
litmus paper
کاغذ تورنسل
plotting paper
کاغذشطرنجی
plotting paper
کاغذ نقشه کشی
plain paper
کاغذ بی نقش
plain paper
کاغذ ساده
litmus paper
اغشته است
scratch paper
کاغذ یادداشت
scratch paper
کاغذ مسوده کاغذ سیاهه
send in one's paper
استعفای خود را دادن
litmus paper
کاغذی که بماده
the paper is written all over
همه جای کاغذ نوشته شده است که
the daily paper
جریده یومیه
the daily paper
روزنامه
test paper
ازمون برگ
test paper
کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
tar paper
کاغذ قیر اندود
stencil paper
کاغذ ضخیم پارافین دارمخصوص استنسیل
paper-knives
کاغذ بر
rice paper
کاغذ برنج
rice paper
کاغذ نازک
single name paper
سفته دارای یک امضاء
tracing paper
کاغذ رسم
toilet paper
طهارت
wrapping paper
کاغذکادو
silver paper
کاغذفویلشده
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
lavatory paper
کاغذتوالت
Green Paper
برگهنظرخواهی
greaseproof paper
صفحهضدگریس
cigarette paper
کاغذ سیگار
cartridge paper
کاغذ مخصوصنقاشی
ballot paper
ورقهرایگیری
sheet of paper
برگهکاغذ
writing paper
کاغذمرغوبمخصوصنوشتننامه
It is only a scrap of paper .
یک تیکه ورق پاره است
paper money
اسکناس
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
کتاب سفید
paper cup
لیوان کاغذی
paper plate
بشقاب کاغذی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com