Dictiornary-Farsi | parent company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 178 (2 milliseconds)

English	Persian
parent company	شرکت مادر
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی


Other Matches

parent	یکان لاحق
parent	بعنوان والدین عمل کردن
parent	یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent	یکان اولیه
parent	والدین
parent	اصلی
parent	جد
parent	منشاء
parent	والدین منشاء
parent	پدر یا مادر
parent	پدر
parent folder	پروندهای که حاوی پروندههای دیگر است
single parent	بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
one-parent family	خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
the parent of all evils	سرچشمه همه بدی ها منشاهمه فسادها
god parent	پدریامادرتعمیدی
parent directory	دایرکتوری بالاتر
god parent	نام گذاربچه
parent directory	دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
parent chain	زنجیر اصلی
grand parent	جد و جده
parent chain	زنجیر مادر
parent object	صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
parent program	برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
parent ship	کشتی مادر
parent ship	ship mother :syn
parent program	در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
Some parent spoil their children .	برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
parent child relationship	رابطه پدر و پسر
aunts related through only one parent	عمات ابی یا امی
parent-teacher association	انجمناولیاومربیان
in company with	باتفاق
in company with	همراه
in company	باجمع
in company	درجمعیت
company	جمعیت
company	کمپانی
to keep company	باهم امیزش کردن
to keep company	باهم بودن
to keep company with	همراه بودن با
company	انجمن
company	شرکت
company	گروه
company	دسته هیئت بازیگران
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	مصاحبت کردن با
company	تجارتخانه
company	گروهان
company	همراه
company	شریک
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company	دسته جمعی
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
associated company	شرکت وابسته
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
ship's company	پرسنل ناو
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
Company town	شهرک کارگران
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
private company	شرکت خصوصی
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
supply company	شرکت تامین کننده
subsidiary company	شرکت فرعی
proprietary company	شرکت خصوصی
separate company	گروهان مستقل
service company	گروهان خدمات
ship's company	خدمه ناو
shipping company	شرکت حمل و نقل
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت کشتیرانی
software company	شرکت نرم افزاری
stock company	شرکت سهامی
trading company	شرکت تجارتی
acting company	شرکت عامل
company secretary	منشی شرکت
company team	تیم گروهانی
company team	تیم مرکب
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany
cooperative company	شرکت تعاونی
mutual company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal	مهر شرکت
company network	شبکه شرکت
affiliated company	شرکت وابسته
article of a company	اساسنامه شرکت
branch of a company	شعبه شرکت
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
commercial company	شرکت تجاری
company commander	فرمانده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
company grade	در رده گروهان
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company law	قوانین شرکت
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company network	شبکه همکار
public company	شرکت سهامی عام
company union	اتحادیه شرکت
finance company	شرکت تامین مالی
headquarters company	گروهان ارکان
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
invalidation of company	بطلان شرکت
insurance company	شرکت بیمه
holding company	شرکت مرکزی
incorporated company	شرکت ثبت شده
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکت صاحب سهم
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
headquarters company	گروهان قرارگاه
fire company	شرکت اتش نشانی
growth company	شرکت در حال گسترش
joint-stock company	شرکت سهامی
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
joint stock company	شرکت سهامی
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
unlimited liability company	شرکت تضامنی
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
head office of company	مرکز اصلی شرکت
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
public joint stock company	شرکت سهامی عام
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید