Dictiornary-Farsi | part learning | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
part learning	یادگیری بخش بخش


Other Matches

learning	فضل وکمال
learning	فراگیری
learning	معرفت
learning	دانش یادگیری
learning	اطلاع
learning	یادگیری
whole learning	یادگیری سرتاسری
self learning	خود فراگیر
he is a prodigy of learning	درعلم معرکه است
heuristic learning	یادگیری ذهنی
social learning	یادگیری اجتماعی
skill learning	مهارت اموزی
rote learning	یادگیری طوطی وار
serial learning	یادگیری زنجیرهای
sign learning	علامت اموزی
he is a prodigy of learning	اعجوبه ایست در دانش
global learning	یادگیری یکپارچه
vicarious learning	یادگیری مشاهدهای
concept learning	مفهوم اموزی
conceptual learning	مفهوم اموزی
cue learning	نشانه اموزی
distributed learning	یادگیری فاصله دار
verbal learning	یادگیری کلامی
discrimination learning	یادگیری افتراقی
book learning	علم کتابی
transfer of learning	انتقال یادگیری
incentive learning	یادگیری با مشوق
incidental learning	یادگیری اتفاقی
relation learning	رابطه اموزی
learning rate	سرعت یادگیری
learning set	امایه یادگیری
learning theory	نظریه یادگیری
learning to learn	یادگیری اموزی
machine learning	فراگیری ماشین
massed learning	یادگیری بی وقفه
maze learning	مازاموزی
maze learning	یادگیری در ماز
mastery learning	تسلط اموزی
mastery learning	یادگیری در حدتسلط
learning machine	ماشین فراگیر
learning curve	نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
learning curve	که استفاده از آن بسیار سخت باشد
insightful learning	یادگیری بینش افرین
probability learning	یادگیری احتمالاتی
place learning	مکان اموزی
perceptual learning	یادگیری ادراکی
patrons of learning	دانش پروران
one trial learning	یادگیری یک کوششی
latent learning	یادگیری نهفته
learning curve	منحنی یادگیری
learning curve	منحنی اموزش
learning curve	منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
motor learning	یادگیری حرکتی
subliminal learning	یادگیری زیراستانهای
avoidance learning	یادگیری اجتنابی
rate of learning	سرعت یادگیری
statistical learning theory	نظریه اماری یادگیری
the common wealth of learning	مجمع ادبا
trial and error learning	یادگیری از راه کوشش و خطا
mathematical learning theory	نظریه ریاضی یادگیری
means end learning	یادگیری وسیله- هدف
there is no royal road to learning <proverb>	تن به دود چراغ و بی خوابی ننهادی هنر کجا یابی
the common wealth of learning	افراد اهل علم
He lays claim to learning.	ادعای علم وفضل می کند
computer based learning	یادگیری بر پایه کامپیوتر
computer augmented learning	بسط اموزش به کمک کامپیوتر
There is no royal road to learning . <proverb>	مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
part with each other	ازهم جدا شدن
on your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
for my part <adv.>	از طرف من
themselves [for their part] <adv.>	از طرف آنها
on your part <adv.>	از طرف تو
on the other part	از طرف دیگر
for your part <adv.>	از طرف تو
part off	جدا کردن
on my part <adv.>	از طرف من
on his part <adv.>	از طرف او [مرد]
on his part	از طرف او
for his part <adv.>	از طرف او [مرد]
on your part <adv.>	از طرف شماها
from your part <adv.>	از طرف شماها
for your part <adv.>	از طرف شماها
on my part <adv.>	از سوی من
for my part <adv.>	از سوی من
for your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
name part	بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
on their part <adv.>	از طرف آنها
take part	دخالت یا شرکت کردن
take part	سهیم شدن
take part	سهیم بودن
take the part of	طرفداری کردن
part way	بخشی از راه
to take part [in]	شرکت داشتن [در]
two part	کاغذ
two part	با ورقه اصلی وثانوی برای کپی
take part in <idiom>	درچیزی شرکت داشتن
A part of the whole .	جزئی از کل
part way	تا اندازهای
take part	مداخله کردن شرکت کردن
take part	دخالت کردن
in part <idiom>	تا یک اندازه
for their part <adv.>	از طرف آنها
on her part <adv.>	از طرف او [زن]
for her part <adv.>	از طرف او [زن]
on your part <adv.>	از طرف شما
for your part <adv.>	از طرف شما
as part of	بخشی از
part way	نیمه
better part	قسمت بیشتر
part	نمایش یک بخش از صفحه و نه تمام آن
part	عضو
part	سهم
part	قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
part	قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
for my part	من که
for the most part	بیشتر
for the most part	اکثرا
in part	در یک قسمت
in part	تایک اندازه
for my part	از سهم خودم
part	بخشی از چیزی
part	قسمت
part	سهم ناحیه
part	عضو نقطه
part	عنصر اصلی
part	جزء مساوی
part	خرد جزء مرکب چیزی
part	جزء
part	قطعه
part	پاره
part	بخش
part	مکان
part	اسباب یدکی اتومبیل
part	مقسوم
part	نقش بازگیر
part	جداکردن
part	جدا شدن
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
part	برخه
part	قطعه یدکی
address part	جزء آدرس
address part	جز نشانی
imaginary part	قسمت موهومی [ریاضی]
imaginary part	بخش موهومی [ریاضی]
address part	جزء نشانی
do one's bit (part) <idiom>	کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
part and parcel <idiom>	قسمت مهمولازم
bit part	قسمتکوچکوبیاهمیتیکفیلمیانمایشنامه
part-singing	یکجورآواز
part-timer	فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
spare part	قطعهیدک
part-time	برخه کاری
To part ones hair .	فرق سر باز کردن
To play ones part .	نقش خودرا بازی کردن
imaginary part	مولفه موهومی [ریاضی]
to part one's hair	فرق سر خود را باز کردن
part-time	نیمه وقت
part-time	برخه کار
part time	نیمه وقت
part time	برخه کاری
part of ship	گروه بندی کار
part [American E]	فرق سر [مدل مو]
part song	آواز دسته جمعی بدون ساز
part-time	پاره وقت
part of speech	بخش گفتار
replacement part	زاپاس
replacement part	قطعه یدکی
replacement part	مضایقه
replacement part	قطعه جایگزینی
part of speech	ادات سخن
part time	برخه کار
flat part	قسمتمسطح
running part	قسمت رونده
part song	اهنگ ملودی چهاربخشی بدون ساز
part the hair	فرق بازکردن
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
integral part	جزء لازم
integral part	جزء مکمل
piece part	قطعه یک پارچه
piece part	قطعه سرهم و جدا نشدنی
press part	بخش فشرده
integral part	جزء لاینفک
production part	بخش تولید
inhomogeneous part	بخش غیریکنواخت
in part payment	علی الحساب
imaginary part	جزء موهومی
imaginary part	جزء انگاری
part plan	نقشه جزیی
part performance	عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
ness on his part	این بیشتر بواسطه کمرویی است
middle part	قسمت میانی
middle part	میان
part and parcel	جزء لاینفک
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
part correlation	همبستگی پارهای
part list	فهرست اجزاء
part list	فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
part number	شماره قطعه
it was no part of my plan	کی جزو نقشه من بود
part owners	شرکا

part learning

یادگیری بخش بخش