Dictiornary-Farsi | part of speech | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
part of speech	ادات سخن
part of speech	بخش گفتار


Other Matches

inner speech	گفتار درونی
speech	صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
to get any ones speech	موفق بشنیدن نطق کسی شدن
d. of a speech	ادای نطق
d. of a speech	سخن رانی
the f.of speech	قوه گویایی یاناطقه
speech	بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech	مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech	که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech	وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speech	قوه ناطقه سخنرانی
speech	سخن
speech	گویایی
speech	صحبت نطق
speech	گفتار
speech	تولید کلمات صوتی با بررسی صدا
speech	حرف
maiden speech	نخستین نطق شخص
speech center	مرکز گویایی
impediment in speech	گره زبان گیر
speech recogintion	تشخیص گفتار
make a speech	سخنرانی کردن
parts of speech	اقسام کلمه
speech therapy	گفتار درمانی
indirect speech	نقل قول غیر مستقیم
incisive speech	سخن رک
incisive speech	سخن تند یا زننده
impediment in speech	لکنت زبان گره
laconic speech	کم گویی
labyrinthine speech	پریشان گویی
clipped speech	سخن کوتاه و با نفوذ
organs of speech	اندامهای گفتار
clipped speech	حذف مطلب
digital speech	گفتار دیجیتالی
pressure of speech	فشار تکلم
slow of speech	کندزبان
figures of speech	صنایع بدیعی
distractable speech	حواسپرتی کلامی
speech disorders	اختلالهای گویایی
Queen's speech	جلسهسخنرانیملکه
indirect speech	گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
reported speech	نقلقول
to interrupt any one's speech	در میان سخن کسی امدن
to interrupt any one's speech	سخن کسیرا گسیختن
to hear any ones speech	کسیراگوش کردن
to hear any ones speech	سخنرانی
to deliver a speech	نطق یاسخنرانی کردن
speech therapist	گفتاردرمانگر
to interrupt any one's speech	صحبت کسیرا قطع کردن
to stumble in one's speech	درسخنرانی اشتباه کردن
violent speech	نطق تند یا سخت
figure of speech	استعاره
speech recogintion	بازشناسی کلام
speech recogintion	تشخیص کلام
speech recogintion	شناخت کلام
speech scrambling	نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
speech synthesis	ترکیب گفتاری
speech synthesis	ترکیب کلام امیزش سخن
speech synthesizer	ترکیب کننده گفتاری
figure of speech	صنایع ادبی
stilted speech	مطنطن گویی
subvocal speech	گفتار ناملفوظ
consensus evidenced by speech	اجماع قول
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
Upon his arrival , he delinered a speech .	به محض ورود نطقی ایراد کرد
He delivered a historic speech.	نطق تاریخی یی ایراد کرد
simile [rhetorical figure of speech]	تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
His speech gripped the television viewers ( audience ).	سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
A part of the whole .	جزئی از کل
two part	با ورقه اصلی وثانوی برای کپی
as part of	بخشی از
for your part <adv.>	از طرف شما
part way	تا اندازهای
part way	نیمه
on your part <adv.>	از طرف شما
two part	کاغذ
name part	بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
on his part	از طرف او
part with each other	ازهم جدا شدن
in part <idiom>	تا یک اندازه
take part in <idiom>	درچیزی شرکت داشتن
take the part of	طرفداری کردن
part off	جدا کردن
to take part [in]	شرکت داشتن [در]
take part	سهیم بودن
take part	سهیم شدن
take part	دخالت یا شرکت کردن
take part	مداخله کردن شرکت کردن
take part	دخالت کردن
on the other part	از طرف دیگر
part way	بخشی از راه
for my part <adv.>	از سوی من
on his part <adv.>	از طرف او [مرد]
part	قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
part	قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
part	نمایش یک بخش از صفحه و نه تمام آن
part	عضو
for his part <adv.>	از طرف او [مرد]
on my part <adv.>	از سوی من
for your part <adv.>	از طرف شماها
part	مقسوم
from your part <adv.>	از طرف شماها
part	جزء
on your part <adv.>	از طرف شماها
part	سهم
part	تفکیک کردن تفکیک شدن
part	اسباب یدکی اتومبیل
part	مکان
part	عضو نقطه
part	عنصر اصلی
part	جزء مساوی
part	خرد جزء مرکب چیزی
part	بخش
part	پاره
part	جدا شدن
part	جداکردن
part	قسمت
part	سهم ناحیه
part	قطعه یدکی
part	برخه
part	نقش بازگیر
part	قطعه
better part	قسمت بیشتر
on her part <adv.>	از طرف او [زن]
for their part <adv.>	از طرف آنها
on your part <adv.>	از طرف تو
for my part	از سهم خودم
for the most part	بیشتر
for the most part	اکثرا
for your part <adv.>	از طرف تو
themselves [for their part] <adv.>	از طرف آنها
in part	در یک قسمت
on their part <adv.>	از طرف آنها
for my part	من که
for her part <adv.>	از طرف او [زن]
part	بخشی از چیزی
for my part <adv.>	از طرف من
on your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
for your part <adv.>	از سمت تو [از طرف تو]
in part	تایک اندازه
on my part <adv.>	از طرف من
to part one's hair	فرق سر خود را باز کردن
bit part	قسمتکوچکوبیاهمیتیکفیلمیانمایشنامه
spare part	قطعهیدک
do one's bit (part) <idiom>	کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
part-time	برخه کار
part-timer	فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
part-singing	یکجورآواز
part [American E]	فرق سر [مدل مو]
imaginary part	بخش موهومی [ریاضی]
replacement part	زاپاس
imaginary part	قسمت موهومی [ریاضی]
imaginary part	مولفه موهومی [ریاضی]
To play ones part .	نقش خودرا بازی کردن
replacement part	قطعه یدکی
To part ones hair .	فرق سر باز کردن
replacement part	مضایقه
part song	آواز دسته جمعی بدون ساز
replacement part	قطعه جایگزینی
part and parcel <idiom>	قسمت مهمولازم
part time	برخه کار
it was no part of my plan	ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
integral part	جزء لازم
integral part	جزء مکمل
integral part	جزء لاینفک
inhomogeneous part	بخش غیریکنواخت
in part payment	علی الحساب
imaginary part	جزء موهومی
it was no part of my plan	کی جزو نقشه من بود
to part the hair	فرق باز کردن
part learning	یادگیری بخش بخش
part correlation	همبستگی پارهای
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
part and parcel	جزء لاینفک
companion part	لنگ
ness on his part	این بیشتر بواسطه کمرویی است
middle part	قسمت میانی
middle part	میان
imaginary part	جزء انگاری
address part	جزء آدرس
address part	جز نشانی
part-time	پاره وقت
part-time	نیمه وقت
part-time	برخه کاری
part time	پاره وقت
part time	نیمه وقت
part time	برخه کاری
address part	جزء نشانی
companion part	میل لنگ
hauling part	قسمت متحرک
hauling part	قسمت کشنده
fractional part	جز کسری
formed part	بخش شکل داده شده
detail part	قسمت مفصل
detail part	قسمت مشروح نامه یا مقاله
component part	جزء ساختمان
companion part	لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
part list	فهرست اجزاء
part list	فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
standing part	قسمت ایستا