Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
partial ionioc character
خصلت جزیی یونی
Other Matches
partial
جزء
partial
جانبدار
partial
طرفدار
partial
مغرض جزئی
partial
بخشی قسمتی
partial
متمایل به
partial
علاقمندبه
partial
مختصر
partial
طرفدارانه
partial
غیرمنصفانه
partial
جزئی
partial
بخشی
partial
جزیی
partial
نیمه کامل
partial
غرض امیز
partial
پارهای
partial
نیمه کاره بخشی از
partial
ناتمام
partial
غرض الود جزیی
partial loss
خسارت جزیی
partial RAM
قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
partial products
حاصل ضربهای جز
partial pressure
فشار جزیی
partial pressure
فشار جزئی
partial pressure
فشار جرئی یا سهمی
partial plan
برنامه جزئی
partial order
پاره ترتیب
partial mobilization
بسیج جزیی
partial order
ترتیب جزئی
partial loss
زیان جزئی
partial eqilibrium
تعادل جزئی
partial correlation
همبستگی سهمی
partial correlation
همبستگی جزئی
partial competition
رقابت جزئی
partial charge
بار جزیی
partial carry
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
partial carry
رقم تقلی جزئی
partial adjustment
تعدیل جزئی
partial excluder
حاجب نقصانی
partial fixing
نیمه گیرداری
partial correctness
صحت جزئی
partial jurisdiction
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
partial ionization
یونش جزیی
partial function
تابع جزئی
partial function
پاره تابع
partial fraction
کسر جزئی
partial fraction
پاره کسر
partial adjustment
تطابق جزئی
partial shipment
حمل به دفعات
partial derivative
مشتق پاره ای
[ریاضی]
partial sum
حاصل جمع جزئی
partial migrant
کوچگر پاره ای
[پرنده شناسی]
partial variance
پراکنش سهمی
partial view
نمای جزیی
partial volume
حجم جزیی
partial quantity
زیرمجموعه
[ریاضی]
partial derivative
مشتق جزیی
[ریاضی]
partial sum
پاره مجموعه
partial substitution
جانشینی کامل برای دو کالا
partial restraint
نیم گیرداری
partial rienforcement
تقویت سهمی
as a partial payment
علی الحساب
partial pressure
[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
partial shipment
حمل در چندمرحله
partial shipment
حمل تدریجی
partial substitution
جانشینی مصرف
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
law of partial pressure
قانون فشارهای جزیی
partial differential equation
معادلات دیفرانسیل جزئی
showing partial views
اعمال نظر
partial color blindness
رنگ کوری ناقص
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
partial differential equation
معادله دیفرانسیل جزیی
partial enhancement factor
ضریب تشدید جزئی
partial regression equation
معادلات رگرسیون سهمی
partial molar volume
حجم جزیی مولی
partial molar properties
خواص جزیی مولی
partial equilibrium analysis
تحلیل تعادل جزئی
showing partial views
اعمال نظر کردن
partial exclusion from inheritance
حجب از بعض
partial exclusion from inheritance
حجب نقصانی
partial two level forked junction
گذرگاه زیر و رو
partial differential equation
[PDE]
معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای
[ریاضی]
partial two level forked junction
گذرگاه زیر و زبر
in character
<idiom>
مثل معمول
character
مونه
character
علامت
character
عدد صحیح خصوصیت
character per second
کاراکتر درثانیه
character per second
دخشه در ثانیه
character
حرف
character
دخشه کاراکتر
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
منش
character
صفت اختصاصی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نویسه
character
صفت
character
سیرت
character
نهاد سیرت
character
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
character
خیم
character
خط
character
رقم
character
دخشه
character
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
character
مجسم کردن شخصیت
blank character
کاراکتر جای خالی
character code
کد کاراکتری
character pitch
pica
character code
رمز دخشهای
blank character
کاراکتر تهی
character pitch
type elite
character printer
چاپگر دخشهای
character graphics
نگاره سازی دخشهای
character checking
تست کاراکتری
blank character
دخشه فاصله
character code
رمز کاراکتر
character density
تراکم دخشه ها
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character per inch
دخشه در اینچ
character neurosis
روان رنجوری منش
character map
شبکهای از بلوک ها روی صفحه نمایش
character guidance
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
character generator
مولد کاراکتر
character generator
دخشه زا
character per inch
کاراکتر دراینچ
character fill
پر کردن کاراکترها
character disorder
اختلال منش
character density
تراکم کاراکترها
blank character
فاصله
blank character
دخشه
bell character
کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
special character
دخشه ویژه
special character
علامت ویژه کاراکتر مخصوص
substitute character
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
sync character
کاراکتر همگام
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character correction
نمایشتغییرات
extended character
دکمهبازکنندهصفحه
He has a clean character.
اخلاقا" آدم سالمی است
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
out of character
[OOC]
دور از منش من
special character
ویژه
special character
دخشه
sign character
دخشه علامت نما
backspace character
دخشه پسبرد
anal character
منش مقعدی
alphanumeric character
دخشههای الفبا عددی
aknowledge character
کاراکتر مورد قبول
functional character
دخشه وفیفه بندی
receptive character
منش پذیرا
reserved character
کلمه یاعبارتی که به عنوان مشخصه درزبان برنامه سازی به کارمی رود.
reserved character
فضایی ازدیسک که برای کنترل ذخیره داده به کارمی رود
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
rub out character
دخشه پاک کن
separating character
دخشه جدا ساز
character sketch
شمایل
erase character
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
escape character
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
escape character
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
escape character
حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
escape character
کاراکتر گریز
exploitative character
منش بهره کش
forbidden character
دخشه ممنوعه
character set
دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
gap character
دخشه شکاف پر کن
genital character
منش تناسلی
global character
کاراکتر سراسری
graphic character
دخشه نگارهای
identification character
علامت مشخصه
illigal character
دخشه غیر مجاز
illigal character
کاراکتر غیرقانونی
illigal character
کاراکتر غیر مجاز
erase character
دخته پاک کن
enquiry character
کاراکتر پرس و جو
check character
کاراکتر مقابلهای
character string
رشته دخشهای
character string
رشته کاراکتری
character table
جدول شناسایی
character template
مبدل کاراکتری
character training
پرورش منش
character trait
صفت منشی
check character
دخشه مقابلهای
check character
علامت مقابلهای
coded character
دخشه رمزی
compliant character
منش تسلیم گر
control character
دخشه کنترل
control character
علامت کنترلی
control character
دخشه کنترلی
control character
کاراکتر کنترلی
crc character
کاراکتر CRC
ionic character
خصلت یونی
character set
مجموعه علائم
character printer
چاپگرعلامتی
character analysis
تحلیل منش
optical character
کاراکتر نوری
optical character
دخشه نوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com