English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
parting shot تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
Other Matches
the parting on the right فرق سر به راست
parting جدائی
parting تفکیک
parting جداسازنده
parting جداشونده
parting جداشونده جداسازنده
parting تقسیم تجزیه
parting عزیمت
parting shots تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting [British E] فرق سر [مدل مو]
gold parting تصفیه طلا
the parting on the left فرق سر به چپ
the parting in the middle فرق وسط
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
parting of two roads سه راه
Left parting جداشونده چپ
parting of the ways جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
parting salute سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
parting of the ways جای جدا شدن چندراه
parting of metals تجزیه فلزات
die parting line درز حدیده
like a shot بی تامل
within shot در تیررس
like a shot بیدرنگ
to be shot خراب بودن
one shot یک بارهای
shot اصابت کرده
to be shot ازکارافتادن
He shot himself. او به خودش شلیک کرد.
Take my shot بند کفشم باز شده
shot گلوله
shot تیرزدن
shot جوانه زده
shot رهاشده
shot عکس
shot منظره فیلمبرداری شده
shot فرصت ضربت توپ بازی
shot جرعه
shot یک گیلاس مشروب
shot تزریق
shot رسایی پرتابه
shot ساچمه
shot تیر
shot یک طول زنجیر لنگر
shot امپول
shot اسم مفعول shoot
shot ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot تیراندازی تیرانداز ماهر
shot پرتاب وزنه گلوله سربی
shot برد
shot تیرپرتاب شده
shot تیراندازی شده تیرخورده
shot گلوله تیراندازی شده
shot ضربه
shot شوت
single shot گلوله منفرد
shot gun تفنگ شکاری
shot line نخ تفنگ
shot line نخ پران
shot maker فشنگ ساز
shot blast ساچمه پاشیدن
out of ear shot بیرون از صدا رس
shot silk ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
single shot اسلحه تک تیر
single shot تک گلولهای تک تیر
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
single shot یکبارهای
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
passing shot ضربه دور از دسترس
pull shot ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
rifle shot تیررس تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
set shot شوت درجا
shot clock ساعت مسابقه
push shot ضربه فشاری
shot peen ساچمه پاشیدن
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot blasting براده اهن
shot effect اثر ساچمهای
shot noise اثر ساچمهای
drop shot ضربه دراپ
small shot ساچمه
with in ear shot در حدود صدا رس
with in gun shot درمیدان تیر درتیررس
wood shot ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot ساچمهیمیلهای
hollow shot گودالساچمه
solid shot ساچمهخالص
mug shot عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
As soon as a shot was heard … تا صدای تیر شنیده شد …
To fire a shot تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
A shot in the dark تیری درتاریکی
She shot up last year . پارسال یکدفعه قد کشید
big shot <idiom> شخص مهم وقدرتمند
give it your best shot <idiom> سخت سعی کردن
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
shot in the arm <idiom> تشویق یا برانگیختن چیزی
shot in the dark <idiom> تیری درتاریکی
wild shot تیر بی هدف
wild shot تیر پراکنده
smell shot ساچمه
snap shot عکس فوری
snap shot بعجله انجام شده
snap shot فوری
snap shot عکس فوری گرفتن
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
stuff shot شوت ابشاری
tee shot ضربه از نقطه شروع بازی گلف
to fire a shot شلیک کردن
to fire a shot تیرخالی کردن
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
trial shot گلوله ازمایشی
trial shot تیر ازمایشی
trial shot تیر قلق گیری
wedge shot ضربه برشی در گلفV
slap shot ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
dunk shot گل ابشاری
crashing shot شوت محکم
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot مشاهده در خط
corner shot ضربه به گوشه دیوار جلو
combination shot ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot ضربه کوتاه
cheap shot خشونت عمدی
charity shot پرتاب ازاد
crosscorner shot ضربه به سمت قطر مخالف
crosscourt shot ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
dab shot ضربه ناگهانی از نزدیک تور
drop shot ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot جاخالی
drop shot ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
draw shot ضربه با پیچش به عقب
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot تیر تخریب کننده
dead shot تیر اشتباه
dead shot تیر خطا
case shot جای فشنگ
case shot چارپاره
alley shot ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
shot put پرتاب وزنه
acrack shot تیراندازماهر
big shot ادم کله گنده
big shot شخص مهم
shot putters شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
pot-shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
bank shot پرتابی که به تخته بخورد
bank shot ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
case shot چار پاره
carom shot طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
cannon shot تیررس توپ شلیک شده از توپ
cannon shot گلوله توپ
called shot ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
call one's shot مشخص کردن هدف
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bounce shot گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
pot shot تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
explosion shot ضربه چوب به ماسه
one shot pump پمپ روغن مرکزی
indian shot خیز ران هندی
jaw shot ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
kill shot ضربه محکم
line shot گلوله در خط
long shot کسیکه درمسابقات
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
net shot ضربه لب تور
ond shot یکجا
ond shot یکمرتبه
ond shot بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down یک هواپیما
one aircraft was shot down سرنگون گردید
open shot سیستم باز
open shot با کارکرد ازاد
one shot lubrication روغنکاری گروهی
one shot multivibrator نوسانساز یکبارهای
hook shot شوت هوک
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
forcing shot ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
flying shot تیر سر پرواز
flip shot ضربه با استفاده از مچ
flight shot تیرپرتاب
eye shot تیرداخل خال سیاه
eye shot زدن بخال
eye shot تیررس
grape shot گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gun shot گلوله توپ
gun shot در تیررس
gun shot تیررس
he was shot for a spy او به جرم جاسوسی تیرباران شد
parthian shaft or shot قیقاج
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
parthian shaft or shot تیر اشکانی
alley oop shot پرتاب نزدیک سبد
parthian shaft or shot جنگ و گریز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com