English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
party spirit تعصب حزبی
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
spirit الکل
spirit جرات
spirit روح
spirit جان
spirit جوهر
spirit روان
spirit رمق روحیه
spirit روح دادن بسرخلق اوردن
spirit حمیت قسمتی
spirit روحیه
spirit حمیت
spirit مشروبات الکلی
spirit غرور
to spirit up سرخلق اوردن
spirit thermometer دماسنج الکلی
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
proof spirit الکل خالص
spirit level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
rectified spirit الکل دو تقطیری
Spirit of patriontism. روح وطن پرستی
methylated spirit یکجورمایعتمیزکننده
white spirit مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
team spirit روحیهوفاداریمابینیکتیم
spirit lamp چراغ الکلی
kindred spirit دارایدیدگاهمشترکباشما
spirit varnish لاک الکل
spirit of wine عرق خالص
spirit of wine عرق دو اتشه
spirit stain رنگ لاک الکل
in letter and in spirit از حیث نص و معنی هردو
in letter and in spirit لفظاومعنا
the spirit of the law جوهر قانون
the spirit of the law روح قانون
in letter and in spirit ئر لفظ و در معنی
evil spirit روح خبیث
spirit of wine الکل
spirit de corps روح یگانگی و اتحاد
spirit de corps غرور نظامی
free spirit فردیکهمستقلزندگیمیکند
martial spirit روح جنگجویی
martial spirit روح نظامی
by an evil spirit روح پلیدی براومستولی شده بود
wood spirit عرق چوب
wood spirit الکل چوب
spirit de corps روحیه قسمتی
spirit de corps حمیت قسمتی
in a partisan spirit طرفدارانه ازروی تعصب
evil spirit روح پلید
spirit level تراز حبابدار
Holy Spirit روح القدس
the holy spirit روح القدس
spirit level تراز حباب دار
spirit level تراز
spirit levels تراز
evil spirit روح خبیث
spirit levels تراز حباب دار
spirit levels تراز حبابدار
peace to his departed spirit روانش شاد باد
precision spirit level ترازوی دقیق
The spirit and letter of the law . معنی و لفظ قانون
to conjure anevil spirit روح پلیدی را بیرون کردن
high proof spirit عرق سنگین
party تیم
party گروه
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party عده نظامی
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
party بخش
party دسته
party دسته همفکر
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party پارتی متخاصم
party طرفدار
party طرف شریک
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party هیات
party حزب
party قسمت
third party شخص ثالث
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
rading party قسمت مامور دستبرد
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
supply party گروه تدارکات
rear party قسمت عقبه
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
reconnaissance party قسمت شناسایی
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
reconnaissance party گروه شناسایی
shipwright's party گروه تعمیرات
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to join a party عضو حزبی شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
winning party محکوم له
winning party دادبرده
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
dinner party میهمانیشام
permanent party جمعی دایمی یکان
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
an eveing party شب نشینی
advance party قسمت پیشرو
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
evening party شب نشینی
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره دربست
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
cable party گروه لنگر
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
house party دوره خانگی
garden party گاردن پارتی
party lines خط دستهای
tea party مهمانی چای
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party متخلف
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
boarding party تیم تفتیش
coleague in a party هم مسلک
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
intervance of third party ورود ثالث
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
head's party گروه نظافت
party coloured رنگارنگ
party coloured ابلق
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
gunner's party گروه توپخانه
fire party گروه اتش نشانی
labor party حزب کارگر
mistaken party اشتباه کننده
liberty party حزب ازادی
losing party محکوم علیه
losing party دادباخته
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major party حزب اکثریت
minor party حزب اقلیت
landing party گروه اب خاکی
fire party تیم اتش نشانی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
democratic party حزب دمکرات
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
party to a suit طرف دعوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com