English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (6 milliseconds)
English Persian
passed گذشتن
passed عبور کردن
passed رد شدن سپری شدن
passed تصویب کردن قبول شدن
passed رخ دادن
passed قبول کردن
passed تمام شدن
passed وفات کردن
passed پاس
passed سبقت گرفتن از خطور کردن
passed پاس دادن
passed رایج شدن
passed اجتناب کردن
passed گذر عبور
passed گذرگاه
passed راه
passed گردونه گدوک
passed پروانه
passed جواز گذرنامه
passed بلیط
passed گذراندن تصویب شدن
passed جواز
passed کلمه عبور
passed عبورکردن
passed گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed معبر جنگی
passed اجازه عبور
passed مسیر کوتاه جنگی
passed گردنه
passed معبر
passed گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passed رد کردن چوب امدادی
passed تصویب شدن
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passed انتقال یافتن منتقل شدن
passed یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
passed عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passed 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed گذر
passed گذراندن
passed <adj.> <past-p.> تصویب شده
passed <adj.> <past-p.> تایید شده
passed <adj.> <past-p.> قبول شده
passed <adj.> <past-p.> اجازه داده شده
passed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
passed <adj.> <past-p.> تصدیق شده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
Other Matches
he passed hence ازاین جهان رخت بربست
he passed hence این جهان را بدرود گفت
he has passed the chair ریاست داشته است
he has passed the chair رئیس بوده است
It passed over my head. از بالای سرم رد شد
Many years passed . چندین سال گذشت
passed pawn پیاده رونده یا پاسه شطرنج
He passed the ball on to his teammate. او [مرد] توپ را به هم تیمی اش پاس داد.
How many students passed the exam? چند نفر در امتحان قبول شدند؟
i passed an uneasy night دیشب
i passed an uneasy night ناراحت بودم
i passed an uneasy night شب بدی گذراندم
protected passed pawn پیاده رونده محافظت شده
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com