English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (2 milliseconds)
English Persian
past perfect tense ماضی بعید
Other Matches
perfect tense ماضی قریب
perfect tense ماضی کامل
past tense زمان گذشته
the past tense زمان گذشته
the past tense زمان ماضی ماضی مطلق
future perfect tense زمان ایندهای که انجام کاری پیش از وقت معینی پیش بینی میکند
present perfect tense ماضی کامل
present perfect tense ماضی قریب
past perfect ماضی بعید
tense ناراحت
tense عصبی وهیجان زده
f. tense زمان اینده
tense تنیده
tense سفت سخت
tense تشدید یافتن
tense وخیم شدن
tense کشیده
tense وخیم
tense زمان فعل تصریف زمان فعل
future tense زمانآینده
the preterite tense ماضی مطلق
the preterite tense زمان گذشته
present tense زمان حال
perfect مام
perfect کامل
perfect درست
perfect بی عیب تمام عیار
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect عالی ساختن
perfect تکمیل کردن
perfect ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect کاملا درست و بدون غلط
what is the past of go چیست
what by gone or past مافات
past بعد از مافوق
past پیشینه وابسته بزمان گذشته
the past چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past گذشته
past پایان یافته
past پیش ماقبل
past ماضی
past گذشته از ماورای
past درماورای
past دور از پیش از
past سابقه
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
perfect loss زیان مطلق
perfect gazes گازهای ساده
perfect liquid پول نقد
perfect infinitive مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
perfect liquid نقدینه کامل
perfect information اطلاعات کامل
perfect gas گاز کامل
It is a perfect fit. کاملا" اندازه است ( لباس ،کفش وغیره )
perfect game باحداکثر 003 امتیاز
perfect game یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
perfect foresight اینده نگری کامل
perfect foresight پیش بینی کامل
perfect loss زیان خاص
She is a perfect wife . یک همسر کامل است
perfect number عدد کامل [ریاضی]
perfect pitch رجوع شود به pitch absolute
to be the perfect fit <idiom> مو نمی زند
perfect score امتیاز کامل
perfect radiator تابنده کامل
perfect participle وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
perfect monopoly انحصار کامل
perfect market بازار کامل
perfect loss زیان خالص
perfect fluid سیال کامل
perfect end همه تیرها به هدف
in perfect trim کاملا اراسته یا اماده
perfect number عدد بی کاست
word perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
present perfect مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
letter perfect کلمه بکلمه
letter perfect جزء بجزء
letter perfect کاملاوارد
letter perfect از بر
future perfect شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
perfect competition رقابت کامل
perfect arch قوس دور تمام
word-perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
past master استاد پیشین
we cannot undo the past چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
to sweep past تندگذاشتن
to sweep past اسان رفتن
to rank past رژه رفتن
to march past رژه رفتن
to file past رژه رفتن
the year past سال گذشته
for some time past درگذشته
we cannot undo the past اب رفته بجوی برنمیگردد
past masters استاد قدیمی
for some time past مدتی
past participles اسم مفعول
During the past few days. طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries. درطی قرنهای گذشته
past participle اسم مفعول
past master استاد قدیمی
file past رژه رفتن
for some time past تا چندی پیش
past masters استاد پیشین
He is past work. دیگر از سن کار کردنش گذشته
the present and the past گذشته و حال
the present and the past حال و گذشته
it is past cure از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
it is past reclaim دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
it is past reclaim دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
make up for the past جبران مافات کردن
march past رژه
march past رژه رفتن
past or preterite d. ماضی مطلق
past performances سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
past years سالهای گذشته
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is minutes past ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
see in the past makes saw فعل see در گذشته sawمیشود
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
half past two دوونیم
the present and the past اکنون و گذشته
i went past the house از پهلوی ان خانه رد شدم
perfect price discrimination تبعیض قیمت کامل
practice makes perfect کارکن تا استاد شوی
practice makes perfect <proverb> کار نیکو کردن از پر کردن است
practice makes perfect کار نیکو کردن از پر کردن است
tp perfect oneself in an art در هنری سرامد یا کامل شدن
tp perfect oneself in an art در فنی متخصص شدن
In perfect condition (shape). کاملا" صحیح وسالم
on old woman past sixty پیرزنی بیش از شصت سال داشت
spike past the block ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
put (something) past someone (negative) <idiom> ازکار شخص متعجب شدن
her prime of life is past عنفوان جوانی وی گذشته است
Whistle past the graveyard <idiom> تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
We are past that sort of thing . دیگر این کارها از ماگذشته
The car is now in perfect running order . اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
To perfect oneself in a foreign language . معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
I walked past the shop ( store ) . از جلوی فروشگاه گذشتم
In times past . In olden days . درروزگاران قدیم
To review the past in ones minds eye . گذشته را از نظر گذراندن
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
She is a perfect lady . She is a lady in the full sense of the word . خانم به تمام معنی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com