Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English
Persian
pawn shop
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
Other Matches
in pawn
گرو گذاشته
pawn
آلت دست
at pawn
در رهن
at pawn
درگرو
pawn
گرو گذاشتن رهن دادن
pawn
رهن
pawn
وثیقه
pawn
پیاده شطرنج
pawn
گرو
pawn
گروگان وثیقه
pawn
رهن دادن
pawn
گروگذاشتن
advanced pawn
پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
fee pawn
پیاده ازاد شطرنج
advanced pawn
پیاده پیش رفته
pawn structure
ساختار یا اسکلت پیادهای شطرنج
poisoned pawn
پیاده زهراگین یا مسموم
capped pawn
پیاده مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
backward pawn
پایده عقبمانده شطرنج
pawn storm
توفان پیادهای شطرنج
pawn roller
پیاده رانی شطرنج
pawn push
پیاده رانی شطرنج
to pawn one's word
پیمان بستن
to pawn one's word
عهد کردن
passed pawn
پیاده رونده یا پاسه شطرنج
to pawn one's word
قول دادن
pawn broker
نزولخوار
pawn shops
مغازهی کارگشایی و گروبرداری
pawn chain
زنجیر پیادهای شطرنج
isolated pawn
پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
pawn promotion
ترفیع پیاده شطرنج
pawn broker
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
pawn island
جزیره پیادهای شطرنج
poisoned pawn variation
واریاسیون پیاده زهراگین دردفاع سیسیلی
symmetrical pawn structure
ساختمان پیادهای متقارن
queen's pawn opening
گشایش پیاده وزیر شطرنج
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
My gold ring is in pawn.
انگشتر طلایم درگرو است
To pawn ones life ( honour) .
زندگی ( شرافت ) خود را درگروی کاری گذاشتن
queen's pawn game
بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn counter gambit
گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
shop
کارگاه تعمیرگاه
shop
فروشگاه
shop
کارگاه
shop
کارخانه
to keep shop
دکان داشتن
shop
دکان
shop
مغازه
to keep shop
دکان داری کردن
shop
مغازه گردی کردن دکه
shop
خریدکردن
keep shop
دکانداری کردن
shop
کارخانه خرید کردن
shop
محل ساخت
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop keeper
صاحب دکان
shop keeper
دکان دار
smith's shop
کارگاه اهنگری
to talk shop
در باره کار صحبت کردن
shop lifter
دکان بر
shop lifter
دزد مشتری نما
shop lifting
دزدی از مغازه ها
shop supply
اماد تعمیرگاهی
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop test
ازمایش کارگاهی
smith's shop
اهنگری
tommy shop
دکان خواربارفروشی یانانوایی
tuck shop
مغازه قنادی
shop-soiled
آسیبدیدهوکثیف
sweet shop
مغازهشیرینیوسیگارفروشی
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
to shut up a shop
مغازه ای را بستن
food shop
خواربار فروشی
grocer's shop
خواربار فروشی
food shop
بقالی
shop floor
کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop assistant
دستیار مغازه دار
sex shop
فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
tuck shop
مغازه حلویات
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
union shop
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
welding shop
کارگاه جوشکاری
winding shop
کارگاه سیم پیچی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
shop steward
رئیس گروه
shop stewards
رئیس گروه
chemist's shop
داروخانه
antique shop
فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop
جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop
مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop
مغازهکوچک
grocer's shop
بقالی
shop front
ازاره نمای بنا
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
break into a shop
دکانی را زدن
cartwright's shop
دوچرخه سازی
coffee shop
قهوه خانه
coffee shop
رستوران
die shop
حدیده سازی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop
کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop
کارگاه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
beauty shop
ارایشگاه
base shop
تعمیرگاه پادگانی
base shop
تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
shop fronts
ازاره نمای بنا
bucket shop
جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop
سیستم بسته
closed shop
با کارکردانحصاری
closed shop
موسسه کارشناسی
closed shop
قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
acre shop
حق الارض
assembly shop
کارگاه مونتاژ
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop
تراشکاری
lathe shop
کارگاه تراشکاری
open shop
سیستم باز
shop boy
شاگرد دکان
open shop
با کارکرد ازاد
pattern shop
کارگاه مدل سازی
repair shop
تعمیرگاه
repair shop
workshop
tea shop
رستوران
railway shop
تعمیرگاه راه اهن
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
nickel shop
ساچمه نیکلی
molding shop
کارگاه قالب گیری
shop girl
شاگرد پادو
shop girl
شاگرد دکان
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
machine shop
کارگاه محاسبات ماشینی
shop boy
پادو
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
shop boy
شاگرد
milling shop
کارگاه فرزکاری
print shop
بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop or work drawing
نقشه در حین انجام کار
automatic turning shop
کارگاه تراشکاری
ingot dressing shop
پرعیار کردن شمش
hand molding shop
قالبریزی دستی
loam molding shop
قالب گیری ماسهای
machine shop tool
ابزار ماشینی
fish and chip shop
جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
mobile repair shop
تعمیرگاه سیار
The goods in this shop could not be flogged.
اجناس این مغازه باد کرده
bull in a china shop
<idiom>
کسی که همه چیزرا به هم میریزد
plate molding shop
مدلسازی
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com