Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English
Persian
paying-in slip
فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
Other Matches
paying
کار سازی داشتن
paying
حقوق
paying
پرداخت
paying
پرداخت کردن
paying
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
مزد
paying
پرداختن
paying
پرداختی
paying
دستمزد
paying
وابسته به پرداخت
paying
حقوق ماهیانه اجرت
paying
پول دادن پرداخت
paying
انجام دادن
paying
تلافی کردن
paying
بجااوردن
paying
پول
paying
دادن
fee-paying
مدرسهخصوصی
paying guest
کرایهمنزل
paying bank
بانک پرداخت کننده
paying off
[clearing off]
[repayment]
بازپرداخت
[پرداخت کامل اقساط]
to slip off or away
جیم شدن
let slip
ول کردن
let slip
ازاد کردن
let slip
از دست دادن
to let slip
سردادن
slip-up
اشتباه کردن
to let slip
رهاکردن
to slip off or away
نادیده رفتن
slip-up
شکست خوردن
to let something slip
چیزی را نادیده گرفتن
slip-up
سرخوردن
slip up
شکست خوردن
slip up
اشتباه کردن
slip up
سرخوردن
slip
اشتباه در نقشه خوانی
to let something slip
چیزی را زیر سبیلی رد کردن
slip
خطا در بافت
slip
گریختن سهو کردن
to let slip
از دست دادن
slip
خطا
slip
جدا شدن لنگر اززمین
slip
لغزیدن
slip
ازقلم انداختن
slip
نهال
slip
اشتباه کردن
slip
لیز خودن
slip
نسل لغزیدن
slip
اولاد
slip
روکش متکا
slip
ملافه
slip
زیرپیراهنی
slip
تکه کاغذ
slip
قلمه سرخوری
slip
گمراهی
slip
اشتباه لیزی
slip
سهو
slip
سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip
لغزش
slip on
لباس گشاد
slip
یادداشت
slip
صورت
slip
فهرست
slip
روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip
سریدن
slip
شیب
slip
خفت
slip
محل توپگیر پشت محافظ میله
slip
پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip rope
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
slip regulator
تنظیم کننده لغزش
slip ring
حلقه سایشی
to give one the slip
کسیراازخودوا کردن
to give one the slip
از دست کسی گریختن
slip stitch
بخیه نامریی
slip ring
اسلیپ رینگ
slip sheet
صفحه اضافی
slip sheet
صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
To let something slip thru ones fingers .
چیزی را از کف دادن
to make a slip
خطا کردن
to make a slip
لغزش خوردن
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
pink slip
<idiom>
برگه اخراج از شغل
To slip away . To dash out .
قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
slip of the tongue
<idiom>
حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind
<idiom>
فراموش شده
half-slip
زیرداخلی
foundation slip
زیرپوشبندی
turn and slip
زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip
خفت یدک
slip-on pyjamas
بیژامهراحتی
slip proof
مقام در برابر لغزش
slip-ons
لباس گشاد
forward slip
پیش افتادگی
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip
بدون لغزش
half slip
ژوپن
half slip
زیر پیراهنی
land slip
ریزش سنگ از کوه
snow slip
بهمن
leg slip
محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip
روبالش
deposit slip
اعلامیه پرداخت سپرده
slip rings
حلقههای لغزان
black slip
خفت پران
slip road
سربالایی اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road
فرازبند
slip-ups
سرخوردن
slip-ups
اشتباه کردن
slip-ups
شکست خوردن
Freudian slip
لغزش فرویدی
billet slip
کارت محلهای افراد
billet slip
لوحه اسکان افراد
pillow slip
جلدبالش .
free from slip
خالی از لغزش
slip carriage
واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
slip casting
روش ریخته گری لغزشی
slip form
قالب لغزنده
slip formwork
قالب بندی لغزان
slip gelley
رانگا
slip gelley
رامکا
slip joint
اتصال ازاد
slip knot
گره خفت
slip knot
گره زود گشا
slip of the pen
سهو قلم
slip of the tongue
لغزش زبان
slip plane
سطح لغزش
slip band
نوار لغزش
sick slip
برگ اعزام به بیمارستان
screw slip
خفت پیچی
side slip
یک برشدن یا سر خوردن
side slip
بچه حرامزاده
riding slip
خفت احتیاطی
slide slip
سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip joint pliers
نوعی انبردست
slip-stitched seam
کوکشیبداردرز
slip ring motor
موتور القائی با حلقه لغزان
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
to get
[be given]
the pink slip
[American E]
<idiom>
برگه اخراج از شغل را گرفتن
[اصطلاح روزمره]
anti-slip shoe
پایهضدلغزش
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
از این ستون به آن ستون فرج است
Slip of the tongue (pen).
اشتباه لفظی (نگارشی )
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
To miss the bus . To slip up .
قافیه را باختن
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ?
چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
slip ring induction motor
موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity .
این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com