English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
Other Matches
non performance عدم اجرا
performance نمود
performance انشاء معامله
performance ایفاء
performance اجراء
performance قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
performance روش قضاوت کارایی سیستم
performance نحوه کار کسی یا چیزی
performance کارائی
non performance عدم انجام
performance ساخت
performance ایفا کاربرجسته
performance نمایش
performance اجرا
performance شاهکار کارایی
performance انجام
performance عملکرد
performance سطح کارائی
performance میزان کارائی
performance کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance عمل کرد
optimal performance کارکرد بهینه
maximum performance کارایی حداکثر
maximum performance عملکرد حداکثر
performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
impossibility of performance عدم امکان در اجرا
impossibility of performance تعذر
engineered performance زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
engine performance قدرت موتور
engine performance توان موتور
condition of performance شرط فعل اثباتا"
condition of non performance شرط فعل نفیا"
part performance عقد معین
part performance عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
performance test ازمون عملی
feature of performance ویژگی عملکرد
performance test ازمون عملکردی
performance rating درجه بندی عملکرد
performance of the dam زیست سد
performance of a contract اجرای قرارداد
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
performance factor ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
performance evaluation ارز یابی کارایی
performance bonds ضمانتنامه انجام کار
performance appraisal عملکرد سنجی
specific performance نحوه اجرای معین در قرارداد
condition about performance of an act شرط فعل
arthur performance scale مقیاس عملکردی ارتور
It was an enjoyable performance, if less than ideal. این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
good performance guarantee ضمانت حسن انجام کار
high frequency performance رفتار فرکانس بالا
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
supervening impossibility of performance غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
good performance bond guarntee وثیقه انجام تعهد
leiter international performance test ازمون عملی بین المللی لایتر
As a university professor , his performance stank. طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard نمونه قبول شده معین
standard مقرر قانونی
standard قالب
standard یکسان معیار
standard نورم مقیاس
standard استاندارد همگون
standard معیار
standard متعارف
standard الگو
standard قسمت ساکن دستگاه
standard متعارفی
standard نشان پرچم
standard متداول
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard نمونه قانونی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard کالای جانشین رزمی
standard استانده
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard قانونی
standard همسان
standard همشکل
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard استاندارد
standard مرسوم
standard همگون یکنواخت یکجور
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard طبیعی یا معمولی
standard A استانداردA
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard معمولی
standard سنجه
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard error خطای استاندارد
standard error خطای معیار
standard atmosphere اتمسفر
standard deviation انحراف معیار
standard costs هزینههای نرمال
standard costs هزینههای استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
standard condition شرایط استاندارد
standard lens نفراستاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard cell پیل استاندارد
standard candle شمع استاندارد
standard brick اجر معمولی
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard stimulus محرک معیار
standard bar میله معمولی
standard class درجه استاندارد
standard bar میله استاندارد
wage standard دستمزد استانده
standard section پروفیل استاندارد
standard rudder 51 درجه سکان
standard rate نرخ استاندارد
standard error خطای استانده
standard price قیمت پایه
standard price قیمت استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard specification دستورات استاندارد
system standard معیار سیستم
standard trench سنگر معمولی
standard time زمان رسمی
standard time زمان استانده
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time وقت بین المللی
standard subroutine زیرروال متعارف
standard specification مقررات استاندارد
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
system standard استانداردسیستم
standard gauge اندازه معمولی
standard function تابع استاندارد
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard error خطای پایه
standard interface رابط استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard motor موتوراستاندارد
standard motor موتور معمولی
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard method روش استانده
standard measure اندازه استاندارد
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load بار تنظیم شده
standard language زبان متعارف
standard error خطای معدل
calibration standard اندازه کالیبراسیون
gold standard نظام پایه طلا
inductance standard اندوکتانس
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard of living معیار زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard of living سطح زندگی
double standard نظام دو معیاری
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
standard bearers پیشوا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard پایه طلا
american standard Interchange forInformation Code
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
escort of the standard گارد پرچم
floor standard لامپ پایه دار
basic standard استاندارد اولیه
frequency standard استاندارد فرکانس
calibration standard استانداردتنظیم
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
gold standard واحد طلا
living standard سطح زندگی
magnetic standard اهنربای استاندارد
floor standard چراغ پایه دار
resistance standard مقاومت استاندارد
standard resistor مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
standard score نمره معیار
silver standard استاندارد نقره
standard error of mean خطای معیار میانگین
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard bearer پرچم دار
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
primary standard استاندارد اولیه
portable standard چراغ ایستا
standard bearer علمدار
standard bearer پیشوا
standard bearers پرچم دار
standard bearers علمدار
silver standard واحد پول نقره
paper standard پول رایج مملکت
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
portable standard چراغ مطالعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com