English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
English Persian
personal computers کامپیوتر شخصی
Other Matches
computers کامپیوتر
computers حسابگر الکترونی
computers رایانه
computers ماشین حساب کامپیوتر
computers شمارنده
computers ماشین متفکر
computers ماشین حساب
computers ماشین الکترونیکی
computers اکامپیوتر
family of computers خانواده کامپیوترها
home computers کامپیوتر خانگی
Acorn Computers توسعه دهندگان میکروبی BBC و کامپیوتر Archimedes
superconducting computers کامپیوترهای مافوق هادی
host computers کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
host computers کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
micro-computers خرد کامپیوتر
second generation computers کامپیوترهای نسل دوم
tandem computers کامپیوترهای پشت سرهم
third generation computers کامپیوترهای نسل سوم
micro-computers ریزرایانه
host computers کامپیوتر میزبان
micro-computers ریزکامپیوتر
fifth generation computers کامپیوترهای نسل پنجم
fifth generation computers مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
first generation computers کامپیوترهای نسل اول
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
fourth generation computers زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
personal right حقوق شخصی
It's for my personal use. برای استفاده شخصی است.
to become personal وارد شخصیات شدن
it is personal to himself مال شخص اوست
personal right حقوق فردی
personal خصوصی
personal ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
personal ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal منقول خصوصی
personal حضوری
personal منقول
personal حضوری مربوط به شخص
personal وسیلهای
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal شخصی
personal مربوط به کسی
personal آدرس ها و یادداشتها
personal شماره تلفن ها
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal property مایملک شخصی
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
personal salute تیر سلام برای افراد
personal requirment حوائج شخصی
personal requirment احتیاجات شخصی
personal representative امین ترکه
personal representative مدیر ترکه
personal remarks اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal remarks انتقادات شخصی
personal pace اهنگ فردی
personal property دارایی شخصی منقول
personal tempo اهنگ فردی
personal property اموال شخصی
personal service خدمت شخصی
personal service ابلاغ شخصی
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal communications ارتباطاتشخصی
personal saving پس انداز شخصی
personal effects لوازم شخصی
personal surety کفالت
personal surety کفیل
personal status احوال شخصیه
personal state دارایی منقول
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
personal staff ستاد شخصی
personal stereo واکمن WalkMan
personal ownership مالکیت شخصی
personal computer کامپیوتر شخصی
personal duty فرض عینی
personal action دعوی شخصی
personal distribution توزیع درامد فردی
personal constructs سازههای شخصی
personal computing استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal computing محاسبات شخصی
personal chattels دارایی شخصی منقول
personal chattels دارایی منقول
personal appearance وضع فاهر
personal affairs امور شخصی
personal action دعوی منقول
operations personal پرسنل عملیات
personal pronouns ضمائر شخصی
personal motive غرض شخصی
personal pronoun ضمیر شخصی
personal duty واجب عینی
personal error خطاهای شخص
personal outlays هزینههای شخصی
personal microcomputer computer personal
personal interest نفع شخصی
personal influence نفوذ شخصی
personal income درامد سرانه
personal income درامد شخصی
personal identity هویت شخصی
personal foul خطای بدنی به حریف
personal error خطای شخصی
personal exemptions معافیتهای شخصی
personal error خطاهای انفرادی افراد
personal identification number شماره شناسایی شخصی
personal service utility عرضه سرانه کار
ibm personal computer at کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
ibm personal computer IBکامپیوتر شخصی
ibm personal computer xt کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
personal knowledge of the judge علم قاضی
personal computer (view from above) کامپیوترشخصی
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal data sheet برگه اطلاعات فردی
personal deposit fund اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
personal service utility کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal information manager برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
personal income tax مالیات بر درامد شخصی
ibm personal system/ IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
ibm personal computer system/ کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
woodworth personal data sheet پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com