Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 156 (8 milliseconds)
English	Persian
personal saving	پس انداز شخصی
Other Matches
saving	پس انداز
saving	نجارت دهنده
saving	رستگار کننده پس انداز
saving	صرفه جویی
saving	قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving	خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
forced saving	پس انداز اجباری
compulsory saving	پس انداز اجباری
cost saving	درامد حاصل از تقلیل هزینه
saving equation	معادله پس انداز
aggregate saving	پس انداز کل
saving bank	بانک پس انداز
saving account	حساب پس انداز
ex ante saving	پس انداز
ex ante saving	پیش بینی شده
permanent saving	پس انداز دائمی
net saving	پس انداز خالص
negative saving	پس انداز منفی
national saving	پس انداز ملی
labor saving	کاراندوز
intended saving	پس انداز مورد انتظار
planned saving	پس انداز برنامه ریزی شده
private saving	پس انداز خصوصی
rate of saving	نرخ پس انداز
saving rate	نرخ پس انداز
gas saving	صرفه جویی در مصرف بنزین
ex post saving	واقعی
ex post saving	پس انداز
actual saving	پس انداز واقعی
labour-saving	کار کم کن رنج گاه
labour saving	کار کم کن رنج گاه
He is saving his money.	پولهایش راجمع می کند
saving grace	وجدان
face-saving	آبرو نگهدار
I'm saving up for a new bike.	من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
theory of saving	نظریه مربوط به پس انداز
theory of saving	نظریه پس انداز
saving your reverence	دورازجناب شما
saving motive	انگیزه پس انداز
saving function	صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving ratio	نسبت پس انداز
face-saving	مراعات کنندهی فواهر
saving function	تابع پس انداز
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
labor saving devices	ابزارهای کاراندوز
saving and loan associations	شرکتهای پس انداز و وام
labor saving techinque	فن کاراندوز
net business saving	پس انداز خالص شرکتها
daylight saving time	افزودن یک ساعت بر ساعات روز
energy saving bulb	حبابحافظانرژی
capital saving technique	فن تولید سرمایه اندوز
soil saving dam	سد محافظ خاک
daylight saving time	ساعت تابستانی
wealth saving relationship	رابطه ثروت و پس انداز
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
to become personal	وارد شخصیات شدن
It's for my personal use.	برای استفاده شخصی است.
personal right	حقوق فردی
personal	شخصی
personal right	حقوق شخصی
personal	منقول
personal	حضوری
personal	منقول خصوصی
personal	ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
personal	محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
personal	ریز کامپیوتر کم هزینه برای مصارف خانگی و تجاری سبک
it is personal to himself	مال شخص اوست
personal	متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
personal	امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
personal	شماره تلفن ها
personal	آدرس ها و یادداشتها
personal	مربوط به کسی
personal	خصوصی
personal	حضوری مربوط به شخص
personal	وسیلهای
personal salute	تیر سلام برای افراد
personal surety	کفیل
personal surety	کفالت
personal service	خدمت شخصی
personal salute	مراسم سلام افراد برجسته
personal staff	ستاد خصوصی فرمانده
personal service	ابلاغ شخصی
personal duty	فرض عینی
personal status	احوال شخصیه
personal staff	ستاد شخصی
personal state	دارایی منقول
personal pronoun	ضمیر شخصی
personal computers	کامپیوتر شخصی
personal stereo	واکمن WalkMan
personal column	ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
personal assistant	فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
personal communications	ارتباطاتشخصی
personal identity	هویت شخصی
personal effects	لوازم شخصی
personal pronouns	ضمائر شخصی
personal computer	کامپیوتر شخصی
personal action	دعوی شخصی
personal error	خطای شخصی
personal exemptions	معافیتهای شخصی
personal foul	خطای بدنی به حریف
operations personal	پرسنل عملیات
personal income	درامد شخصی
personal income	درامد سرانه
personal influence	نفوذ شخصی
personal interest	نفع شخصی
personal microcomputer	computer personal
personal error	خطاهای انفرادی افراد
personal error	خطاهای شخص
personal affairs	امور شخصی
personal appearance	وضع فاهر
personal chattels	دارایی منقول
personal chattels	دارایی شخصی منقول
personal computing	محاسبات شخصی
personal computing	استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
personal constructs	سازههای شخصی
personal action	دعوی منقول
personal distribution	توزیع درامد فردی
personal duty	واجب عینی
personal motive	غرض شخصی
personal outlays	هزینههای شخصی
personal ownership	مالکیت شخصی
personal property	دارایی شخصی منقول
personal property	مایملک شخصی
personal property	اموال شخصی
personal tempo	اهنگ فردی
personal remarks	انتقادات شخصی
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personal pace	اهنگ فردی
personal requirment	حوائج شخصی
personal requirment	احتیاجات شخصی
personal representative	امین ترکه
personal representative	مدیر ترکه
personal service utility	کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
personal deposit fund	اعتبارات مربوط به پس اندازافراد
ibm personal system/	IBخانوادهای از سیستمهای ریزکامپیوتر تولید شده توسط شرکت
personal data sheet	برگه اطلاعات فردی
personal service utility	عرضه سرانه کار
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
personal knowledge of the judge	علم قاضی
disposable personal income	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal information manager	برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
disposable personal income	پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
ibm personal computer	IBکامپیوتر شخصی
ibm personal computer at	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
ibm personal computer xt	کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
personal computer (view from above)	کامپیوترشخصی
personal income tax	مالیات بر درامد شخصی
personal identification number	شماره شناسایی شخصی
blue chip personal computer	IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
ibm personal computer system/	کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
edward's personal preference schedule	مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
Personal effects are duty-free.	لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
woodworth personal data sheet	پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
personal radio cassette player	رادیووضبطصوتشخصی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com