Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 62 (5 milliseconds)
English	Persian
piano player	اسباب پیانو زنی
piano player	پیانوزن
Search result with all words
player piano	پیانو خودکار
Other Matches
piano	ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
piano	پیانو
You can lift the piano alone.	تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
She plays the piano well.	خوب پیانومی زند
piano accordion	اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
He plays the piano too	پیانو هم می زند
giuoco piano	جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
piano or pianoforte	پیانو
grand piano	پیانوی بزرگ و افقی
toa one piano with another	یک پیانوراباپیانودیگرجورکردن
upright piano	ساختمانپیانو
to key a piano	پیانویی راکوک کردن
to key a piano	مایه پیانویی رادرست کردن
electronic piano	پیانوالکتریکی
piano hinge	لولای قدی
upright piano action	عملمستقیمپیانو
He doesnt play the piano either .	پیانوهم نمی زند
player	هنرپیشه بازیکن ورزشی
player	بازیکن
player	بازیگر
player	نوازنده
player	بازیکن
cricket player	بازیکنگریکت
tennis player	بازیکنتنیس
player's stick	چوببازیکنهاکی
to be sidelined [player]	از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
He is an excellent player.	عالی بازی می کند ( ورزش )
player [American E]	مرد زن پرست
player [American E]	مشتاق زن
player [American E]	زن دنبال کن
player [American E]	مردلاس زن
CD/ROM player	محلقرارگرفتنسیدی
money player	ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
hunch player	شرطبند از روی حدس و گمان
Media Player	برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
exempt player	بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
offensive player	شطرنجباز حملهای
player coach	مربی
player's number	شماره بازیگر
protect a player	معاف از انتقال
registration of player	نامنویسی بازیگران
defensive player	شطرنج باز دفاعی
combi player	درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند
volleyball player	والیبالیست
club player	بازیگر باشگاهی
ball player	بازیگر با توپ
record player	گرامافون
field player	بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
back line player	بازیگر خط عقب والیبال
cassette player controls	کنترلکنندهاینوار
american football player	بازیکنفوتبالآمریکایی
compact disc player	دستگاهدیسکفشرده
wireless record player	گرام پخش کننده
ice hockey player	بازیکنهاکیروییخ
compact disc player controls	دکمههایکنترلکنندهدیسک
personal radio cassette player	رادیووضبطصوتشخصی
attacking [style of play, player] <adj.>	حمله
attacking [style of play, player] <adj.>	مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.>	تهاجمی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com