Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
pickup field
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
pickup field
محوطه سوار شدن درهواپیما
Other Matches
pickup
هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
pickup
بهبودی یافتن
pickup
برداشتن
pickup
بلندکردن
pickup
تجدید فعالیت چیدن
pickup
ترقی
pickup
انتخاب رشد
pickup
دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
pickup
پیکاپ
pickup
سوارکردن گرفتن
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
pickup cylinder
سیلندرلندشو
midrange pickup
انگشتزنباسرعتمیانی
bass pickup
پیکاپباس
pickup tube
دوربین تلویزیونی
leg pickup
کنده کشی
pickup selector
انتخابگرزه
pickup truck
وانتپیکان
treble pickup
زهسهبرابر
pickup artist
مردلاس زن
pickup artist
زن دنبال کن
pickup artist
مشتاق زن
crystal pickup
پیک اپ کریستالی
piezoelectric pickup
پیکاپ بلورین
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
magnetic pickup
پیکاپ مغناطیسی
reluctance pickup
پیکاپ مغناطیسی
phono pickup
پیکاپ گرامافون
phonograph pickup
پیکاپ گرامافون
pickup man
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
pickup message
پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
pickup point
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
crystal pickup
پیکاپ بلورین
pickup artist
مرد زن پرست
variable reluctance pickup
پیکاپ مغناطیسی
near leg pickup and turnover
گرفتن یک پا وپس گردن و پیچاندن
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
head control and ankle pickup
بزکش
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
field
زمینه رزمی صحرایی
field
رشته
[دانشی]
to take the field
جنگ اغازکردن
to keep the field
درجای خودثابت ماندن
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field name
نام فیلد
zero field
میدان صفر
zero field
بی میدان
zero field
بی حوزه
well field
حوزه تغذیه کننده چاه
field
زمین
field
صحرا
field
دشت کشتزار
field
دایره
field
میدان دید
field
میدان رزم صحرا
field
دشت
field
فرودگاه
field
زمین بازی
field
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
کارگاه
field
پایکار
field
بمیدان یا صحرا رفتن
field
حوزه
field
رشته
field
میدانه
field
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
فیلد
To take field against somebody .
بر علیه کسی وارد شدن
field
شاخه
[دانشی]
field
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
right field
سمتراستزمین
field
خارج اداره یا کارخانه
field
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
میدان
field
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
مشابه 4036
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
نوشتن داده روی PROM
field template
الگوی فیلد
field template
قالب فیلد
gravitational field
میدان گرانش
soccer field
زمین فوتبال
field work
کار میدانهای
field theory
نظریه اساسی میدان
field wire
سیم صحرایی
field theory
نظریه میدانی
field theory
تئوری میدان ها
grain field
گندم زار
flying field
میدان فرودگاه
field winding
سیم پیچ اهنربایی
fixed field
میدان ثابت
field worker
پژوهشگر میدانی
field work
کار صحرایی
field winding
سیم پیچی میدان
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
field wire
سیم جنگی
field work
کار در صحرا
force field
میدان نیرو
field voltage
ولتاژ میدان
field vector
بردار میدان
grain field
کشتزار
gold field
ناحیه زرخیز
free field
حوزه ازاد
field trial
مسابقه تازیهای شکاری
field trip
گردش علمی
field type
از نوع جنگی
field type
نوع رزمی
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
free field
میدان عمل ازاد
field work
پژوهش میدانی
field of view
منظره
field point
سر تیر بسیار نازک
field pole
قطب میدان
field privilege
امتیاز فیلد
field radio
بی سیم صحرایی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
field range
میدان تیر رزمی
field range
میدان تیرجنگی
field ration
جیره صحرایی
field ration
جیره رزمی
field rectifier
یکسوساز میدان
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field piece
توپ صحرائی
field pea
نخود سبز فرنگی
field of view
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of vision
میدان دید
field officer
افسر عملیات صحرایی
field officer
افسر رزمی
field officer
افسر رسته رزمی
field operating
عمل کننده در صحرا
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
field order
دستورالعمل رزمی
field order
دستورعملیاتی دستور رزمی
field regulator
تنظیم کننده میدان
field rheostat
رئوستای میدان
field rheostat
تنظیم کننده میدان
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field regulator
نافم میدان
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture
ساخت میدانی
field strength
شدت میدان
field study
بررسی میدانی
field splice
وصله کارگاهی
field stockade
ذخایر صحرایی
field of vision
میدان بینایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
field rheostat
رگولاتورمیدان
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
جدا ساز میدان
field service
خدمات پایکار
field service
تعمیر در محل
field service
خدمات رزمی
field service
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
کارگاه صحرایی
field survey
نقشه برداری زمینی
rotating field
میدان گردان
tension field
میدان کششی
track and field
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field
ه
track and field
چکش
track and field
دیسک و غیره
track and field
دو و میدانی
two phase field
میدان دو فاز
uniform field
میدان یکنواخت
stray field
میدان هرز
sort field
میدان مرتب سازی
sort field
میدان جور کردن
rugby field
زمین بازی رگبی
self consistent field
میدان خود سازگار
sensory field
میدان حسی
series field
میدان زنجیری
shunt field
میدان شنتی
signed field
میدان علامت دار
solenoidal field
میدان سولنئیدی
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
unprotected field
میدان حفافت نشده
vector field
میدان برداری
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field
میدان نرده ای
[ریاضی]
[فیزیک]
tensor field
میدان تانسوری
[ریاضی]
field tensor
میدان تانسوری
[فیزیک]
vector field
میدان برداری
[ریاضی]
[فیزیک]
out in left field
<idiom>
از جواب صحیح دورشدن
To vacate the field .
میدان را خالی کردن
To enter the field .
وارد معرکه شدن
field hospital
بیمارستان صحرایی
field hospitals
بیمارستان صحرایی
centre field
مرکززمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com