Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English
Persian
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
Other Matches
pillion
ترک
pillion
زین زنانه
pillion
ترک سوارشدن
pillion footrest
پدالعقبی
seat
سکوی استقرار
seat
پایه
seat
نشیمنگاه
seat
مقر
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
حرکت تعادلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
seat
جایگزین ساختن
seat
جایگاه نشاندن
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat
محل اقامت
seat
جا
seat
صندلی
seat
نیمکت
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
seat
کفل
seat
سرین
seat
نشیمنگاه مسند
seat
مرکز مقر
reel seat
جایگاهقرقره
rear seat
صندلیعقب
first officer's seat
صندلیخلباناول
dual seat
زینموتور
seat back
پشتیصندلی
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
country seat
خانهی بزرگ روستایی
country seat
خانهی اربابی
adjustable seat
صندلی متحرک
bench seat
صندلیاتومبیل
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
commander's seat
صندلیفرمانده
double seat
صندلیدونفره
seat cover
پوششصندلی
parliamentary seat
جای مجلسی
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
book a seat
جا رزرو کردن
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
parliamentary seat
صندلی مجلسی
seat stay
نگهدارندهصندلی
seat tube
تیوپصندلی
single seat
صندلییکنفره
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
keay seat
جا خار
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
drive's seat
صندلی راننده
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
folding seat
صندلی تاشو
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
county seat
مرکز بخشداری
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
bucket seat
صندلی یکنفری
hot seat
صندلی برقی
hot seat
صندلی الکتریکی
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat
صندلی عقب اتومبیل
box seat
صندلی لژ
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
judgement seat
دادگاه
jump seat
صندلی تا شو
seat angle
نبشی نشیمن
seat bars
میلههای تکیه گاه
seat of government
مقر حکومت
seat of the pants
استفاده از تجربه
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
seat of settlement
محل نشست ساختمان
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain
جای درد
the seat of pain
موضع درد
primer seat
مقر چاشنی
mercy seat
تخت خدا
key seat
جاخار
key seat
شیار خار
mercy seat
سرپوش رحمت
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
back-seat driver
آدم فضول
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
آدم فضول
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com