Dictiornary-Farsi | piston packing | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 93 (1 milliseconds)

English	Persian
piston packing	لائی پیستون


Other Matches

piston	میله متحرک
piston	سنبه
piston	پیستون
piston cover	پوشش پیستون
piston area	سطح پیستون
piston clearnce	فاصله پیستون
piston lever	سطحپیستول
piston cover	کف پیستون
piston pin	انگشتی
actuator piston	قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
piston ring	رینگ پیستون
piston head	کف پیستون
piston head	سرپیستون
piston displacement	تغییر مکان پیستون
piston engine	موتور پیستونی
piston effect	اثر سنبهای
piston crown	تاج پیستون
piston guide	راهنمای پیستون
piston pin	اشپیل پایین پیستون
piston pressure	فشار پیستون
toe piston	پیستونپنجه
thumb piston	پیستونشستی
piston skirt	دامنهپیستون
piston release	آزادسازیپیستول
pump piston	پیستون پمپ
plunger piston	پیستون شناور
piston travel	طول ضربه ی پیستون
piston stroke	ضربه پیستون
piston rod	دسته پیستون
piston speed	سرعت پیستون
piston pump	پمپ پیستونی
piston rod	شاتون
piston blowing engine	موتور دمنده پیستونی
opposed piston engine	موتورپیستون مقابل
opposed piston engine	موتور سیلندر روبرو
opposed piston engine	موتور پیستون روبرو متقابل
double piston engine	موتور پیستون مضاعف
rotary piston machanism	مکانیزم پیستون دوار
rotary piston compressor	کمپرسور پیستون دار
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
cam ground piston	پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
I sent him packing.	دست به سرش کردم. [اصطلاح]
packing	عدل بندی
packing	لایی
packing	پوشش
packing	بار بندی
packing	فشرده سازی
packing	ماده محافظ کالاها.
packing	عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
packing	برنامهای که داده را در فضاهای ذخیره سازی کوچک قرار میدهد
packing	انباشتگی
packing	تراکم
packing	بسته بندی
packing	هر ماده مورد کاربرددربسته بندی
packing	بسته بندی کردن
packing	قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
packing	روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
packing	فشردگی
packing	تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
packing needle	سوزن جوالدوزی
export packing	بسته بندی صادراتی
to send someone packing	عذر کسیراخواستن
pre packing	بسته بندی از قبل
to send someone packing	کسیرا روانه کردن
packing case	جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
send someone packing <idiom>	گفتن ترک کسی
packing knot	گره زدن بدون پود
packing ring	رینگ
packing sheet	کمپرس
packing sheet	حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
packing sheet	لفاف بار پیچی
packing note	گواهی بسته بندی
packing note	فهرست بسته بندی
packing felt	نمد
packing needle	جوالدوز
packing list	صورت کالاهای بسته بندی شده
packing list	صورت بسته بندی
packing list	فهرست بسته بندی
packing factor	ضریب فشردگی
expendable packing	بسته بندی یکبار مصرف
filter packing	پوشش صافی
filter packing	لایی صافی
labyrinth packing	لایی واشر لابیرنت
molecular packing	به هم فشردگی مولکولی
metallic packing	لایی فلزی
metallic packing	پوشش فلزی
packing density	تراکم بسته بندی
packing density	تراکم فشرده سازی
to be packing [heat] [colloquial]	اسلحه ای با خود حمل کردن
to be packing [heat] [colloquial]	مسلح بودن
continuous packing column	ستون پر شده پیوسته
packing retainer ring	حلقهضامنغلاف

piston packing

لائی پیستون