Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
plain pole	پایهمسطح
Other Matches
plain	لباس غیرنظامی
plain	غیر رسمی جلگه
plain	میدان
plain	ساده پوست کنده
plain	تخت
plain	دشت
plain	شکوه کردن
plain	شکوه
plain	پهن
plain	مسطح
plain	هموار
plain	صاف برابر
plain	واضح
plain	اشکار
plain	رک وساده
plain	بدقیافه
plain	میدان یا محوطه جنگ
plain	دشت هامون
plain	جلگه
plain	ساده
plain bearing	یاتاقان ساچمهای
plain bearing	یاتاقان تخت
plain component	متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
plain concrete	بتن معمولی
plain concrete	بتن بدون ارماتور
plain concrete	بتن غیرمسلح
plain coordinates	مختصات افقی
plain coordinates	مختصات مسطحه
plain dealing	بازی
strand plain	کران دشت
in plain english	پوست کنده
plain chocolate	شکلاتخالص
plain flour	آردخالص
plain weave	بافت ساده
abyssal plain	جلگهژرف
flat plain	دشت هموار
plain washer	واشر تخت
flood plain	دشت سیلابی
plain dealing	راست
in plain english	به انگلیسی ساده
plain dealing	سودای درست
plain dealing	معامله راست حسینی راست باز
plain dealing	درست
plain spoken	رک
plain spoken	یر راست
plain spoken	بی پرده
plain spoken	رک گو
plain text	پیام کشف
plain text	متن کشف
plain text	متن واضح و اشکار
plain vertical	سطح افق
plain vertical	خط افق
plain sailing	پیشرفت بدون مانع
plain rib	تیغه ساده
plain dealing	بیرپا
plain dress	لباس غیر نظامی
plain flap	فلپ ساده
plain flap	فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
plain grinder	دستگاه چرخ سمباده مدور
plain hearted	ساده دل
plain hearted	بی تزویر
plain paper	کاغذ ساده
plain paper	کاغذ بی نقش
plain weave	پارچه ساده بافت
plain design	طرح بدون نقش و نگاره
plain-clothes	ساده پوش
plain weave	بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
plain clothes	ساده پوش
plain clothes	غیر نظامی پوش
plain weave	بافت حصیری
plain design	طرح کف ساده
as plain as a pikestaff <idiom>	مثل شیربرنج [قیافه]
outwash plain	آبشستهشدهبینمک
plain speaking	رک گویی
plain-clothes	غیر نظامی پوش
balanced plain weave	بافت ساده یک رو یک زیر
plain milling cutter	دستگاه فرز غلطکی
plain clothes man	کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
In simple (plain) English.	به انگلیسی ساده
This is plain highway robbery .	این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
regular weave [plain]	بافت معمولی و ساده
Plain food (dress).	غذا ( لباس ) ساده
plain gypsum lath	[توفان سنگ و گچ مسطح]
balanced plain weave	گلیم باف فرش
plain carbon steel	فولاد کربن غیرالیاژی
plain carbon tool steel	فولاد ابزار غیرالیاژی
pole	شمع
pole	میله پرچم
pole	دستک
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	دکل
pole	قطب باطری
pole	پایه
pole	تیر
pole ax	تیر چکش دار
four pole	چهار قطبی
pole ax	تبرزین
pole	دسته بلند چیزی
pole	تیر چراغ برق
pole	قطب دار کردن
pole	تیردارکردن
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	لهستانی
pole	قطب
pole	نیش ماگنترون
pole ax	با تبرچکش کشتن
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
two pole	دو پل
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
rel pole	قطب قرمز
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
tail pole	کابلخارجی
singles pole	تکپایه
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
salient pole	قطب برجسته
ridge pole	کش بالای شیروانی
roof pole	سقفبلند
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
pole of development	قطب توسعه
positive pole	قطب مثبت
pole mast	دیرک یک پارچه
pole piece	قطبک
pole pitch	گام قطب
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
pole shoe	کفشک قطب
pole shoe	کفش قطب
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
pole strength	شدت قطب
pole tips	نوکهای قطب
pole vaulter	پرنده با نیزه
pole vaulting	پرش با نیزه
pole shaft	چوباسکی
pole grip	دستهمتصلبهدست
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
three pole switch	کلید سه پل
the south pole	قطب جنوب
the north pole	قطب شمال
tent pole	دیرک چادر
tent pole	تیر چادر
single pole	تک قطب
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
ski pole	چوبدست اسکی
ski pole	چوب اسکی بازی
tubular pole	دکل لولهای
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
wooden pole	تیر چوبی
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
fluted pole	پایهزهدار
doubles pole	تیردوتایی
curtain pole	پایهپرده
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
wound pole	قطب مرکب
wooden pole	دکل چوبی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
North Pole	قطب شمال
commutating pole	قطب کمکی
consequent pole	قطب فرعی
double pole	با دو قطب
double pole	دو قطبی
elevated pole	قطب نافر
elevated pole	قطب راصد
field pole	قطب میدان
flag pole	میله پرچم
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
internal pole	قطب داخلی
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
magnet pole	قطب اهنربا
magnetic pole	قطب مغناطیسی
commutating pole	قطب جابجاگری
communicating pole	قطب کمکی
Pole Star	Polaris
Pole Star	ستاره قطبی
Pole Star	جدی
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
pole vault	پرش با نیزه
pole vault	بانیزه پریدن
pole vaults	پرش با نیزه
pole vaults	بانیزه پریدن
analogous pole	شبه قطب
anchor pole	دیرک مهار
armature pole	قطب ارمیچر
neutral pole	قطب خنثی
pole climber	رکاب
pole charge	خرج میلهای
pole charge	خرج دستکی
pole arc	قوس قطب
one pole switch	کلید یک قطبی
South Pole	قطب جنوب
pole changing	تعویض قطب
pole changer	تعویض کننده قطب
pole armature	ارمیچر قطبی
pole climbing	از تیر بالا رفتن
pole horse	اسب کنار مال بند
pole mast	دکل یک تیکه
main pole	قطب اصلی
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
pole jumping	جست

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com