Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
plan of campaign
طرح پیکار
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan
[on a time payment plan]
[on deferred terms]
چیزی را قسطی خریدن
campaign
رزم
[نبرد]
[مبارزه]
[مسابقه]
campaign
زمین مسطح
campaign
سلسله عملیات کوره بلند
campaign
مبارزه
campaign
حمله
campaign
مسابقههای فصلی
campaign
رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign
یک رشته عملیات جنگی
campaign
جلگه
campaign
لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaign
مسافرت درداخل کشور
campaign
عملیات جنگی
campaign
نبرد
campaign
صحنه نبرد
smear campaign
تلاشبرایبدنام کردنفردی
press campaign
مبارزه مطبوعاتی
naval campaign
نبرد دریایی
whispering campaign
انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
naval campaign
جنگ دریایی
election campaign
مبارزه انتخاباتی
initial campaign
معرفی کالا به بازار
campaign star
نشان جنگی ستاره
campaign medal
مدال جنگی
campaign clasp
نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
campaign badge
نشان جنگی
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
to wage a campaign
لشکرکشی کردن
furnace campaign
عملیات داخل کوره
military campaign
لشکرکشی
[ارتش]
the campaign against terrorism
مبارزه با تروریسم
literacy campaign
مبارزه با بی سوادی
to launch
[start]
a campaign
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
The campaign was considered to have failed.
مبارزه
[انتخاباتی]
شکست خورده بحساب آورده شد.
american campaign medal
نشان خدمت امریکا برای سالهای 64- 1491
to conduct
[run]
a campaign
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را اجرا کردن
Anti – corruption campaign .
مبارزه با فساد
K-plan
[طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
E-plan
[طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
the better plan is to
بهتر این است که .....
plan
پیش بینی کردن
plan
زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan
طرح ریزی کردن
plan
نقشه کف
plan
نقشه مسطحه برنگاره
plan
هامن
plan
برنامه
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan
پلان
plan
برنامه ریزی کردن
plan
نقشه کشیدن طرح ریختن
plan
خیال
plan
طرح
plan
نقشه
plan
طرح کردن
plan
طرح کشیدن یا ریختن
plan
تدبیر
plan
تدبیر اندیشه
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
rolling plan
برنامه غلتان
tactical plan
طرح عملیات تاکتیکی
strategic plan
نقشه جنگ
site plan
نقشه جایگاه
site plan
نقشه محل
sliding plan
برنامه لغزان
secondary plan
طرح ثانوی
strategic plan
طرح جنگ
pursuance of a plan
اجرای نقشه یا طرحی
plan of maneuver
طرح مانور
plan range
در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets
اهداف برنامه
plan view
دید از بالا
plan view
نمای بالا
plan view
نقشه کف
to plan a building
عمارتی راطرح ریزی کردن
prestowage plan
طرح باربندی کالاها
plan of the day
برنامه روزانه ناو
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
project plan
طرح پروژه
plan of action
طرح عملیات
tactical plan
طرح عملیات نظامی
national plan
برنامه ملی
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan
طرح پروانه ای
ground-plan
[نقشه همتراز با زمین]
layaway plan
<idiom>
قرض راکم کم پرداختن
tentative plan
طرح ازمایشی
test plan
طرح ازمایش
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to pursue a plan
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan
طرحی راپیشنهادکردن
war plan
طرح جنگی
war plan
نقشه جنگی
working plan
نقشه اجرا راهنمای کار
open-plan
ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
centralized plan
پلان مرکزی
plan implementation
عملی کردن برنامه
american plan
مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
development plan
طرح گسترش
development plan
طرح ارایش زمین
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan
پیش نویس برنامه
economic plan
برنامه اقتصادی
entry plan
طرح ورود به بندر
entry plan
طرح دخول به سر پل
europen plan
نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan
برنامه مالی
fire plan
طرح اتش
fire plan
طرح اتش توپخانه
flight plan
طرح یا نقشه پروازهواپیماها
floor plan
نقشه اشکوب
frequency plan
طرح فرکانس
ground plan
شالوده
development plan
برنامه توسعه
detailed plan
برنامه تفصیلی
approval of plan
تصویب نقشه
barrier plan
طرح موانع
ground plan
برنگاره
ground plan
نقشه مسطحه
ground plan
طرح اساسی
cargo plan
طرح بارگیری ناو
collection plan
طرح جمع اوری اخبار
collection plan
طرح جمع اوری
colombo plan
طرح کلمبو
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan
طرح عملیات احتمالی
contingency plan
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
contingency plan
طرح احتمالی
deck plan
صفحه پل کشتی
deck plan
افق پل کشتی
game plan
استراتژی بازی
general plan
نقشه کلی
part plan
نقشه جزیی
it was no part of my plan
کی جزو نقشه من بود
perspective plan
برنامه بلند مدت
marshall plan
طرح مارشال
key plan
نقشه راهنما
lesson plan
طرح درس
loading plan
طرح بارگیری خودرو
marshall plan
برنامه مارشال
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
master plan
نقشه مجموعه
outline plan
طرح مبنا
ordnance plan
طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan
طرح اردنانس
partial plan
برنامه جزئی
parking plan
طرح پارک کردن هواپیماها
prospective plan
برنامه بلند مدت
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
illumination plan
طرح روشنایی منطقه
illumination plan
طرح روشن کردن منطقه نبرد
master plan
نقشه کلیات
he thought out a plan
فکری بنظرش رسید
plan frame
چارچوب برنامه
he thought out a plan
تدبیری اندیشید
plan implementation
اجرای برنامه
installment plan
خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
interim plan
برنامههای موقت
investment plan
برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
general plan
نقشه عمومی
installation plan
نقشه ی نصب
plan position indicator
صفحه رادار ناو یا هواپیما
artillery fire plan
طرح اتش توپخانه
annual food plan
برنامه غذایی سالیانه
air fire plan
طرح اتش هوایی
class improvement plan
طرح توسعه ناو
The plan is now in action ( underway ) .
طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
open-plan coach
طرحبازوگن
negative tax plan
طرح مالیات منفی
disaster recovery plan
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
coordinated fire plan
طرح اتش هم اهنگ شده
negative tax plan
برنامه مالیات منفی
constant helm plan
نقشه زیگزاگ
class improvement plan
طرح بهبودناو
documented plan figures
ارقام مستند برنامه
His plan miscarried . He missed the target
تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan
[system]
چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan
[American English]
به اقساط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com