English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
plate proof نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
Other Matches
proof مدرک
proof چرکنویس
proof محک
proof مقیاس خلوص الکل
in proof of برای اثبات
proof اثبات
proof نشانه مدرک
proof گواه
proof دلیل
proof برهان
proof اثبات [ریاضی]
of proof سوراخ نشدنی
of proof ازرموده
proof قطعی
thief proof محفوفاز دزد
damp proof نمبند
sound proof ضد صوت
to put to proof ازمودن
explosion proof ازمایش- انفجار
explosion proof پوشش ضد انفجار
earthquake proof ضد زلزله
document in proof دلیل مستند
damp proof course= لایه نمگیر
damp proof course= لایه نمبند
damp proof نمگیر
thief proof دزد نخور
to bring to the proof ازمودن
to bring to the proof محک زدن
burden of proof مسئوولیت اثبات ادعا
burden of proof وفیفه اثبات
burden of proof بار اثبات
water proof رطوبت ناپذیر
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
break proof ازمایش شکست
bullet-proof ضد گلوله
bullet-proof پاد گلوله
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
bomb proof ضد بمب
water proof دافع اب
lead proof ارائه دلیل کردن
cannon proof ضد گلوله
to bring to the proof به تجربه رساندن
clear proof دلیل واضح
clear proof بینه
to bring to the proof ازمایش کردن
to bring to the proof امتحان کردن
to pull a proof نمونه چاپی دراوردن
to pull a proof نمونه دراوردن باماشین فشاردستی که ...سوی خودبکشند
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
to put to proof امتحان کردن محک زدن
to put to proof به تجربه رساندن
cannon proof ضد گلوله توپ
bullet-proof ضد گلوله کردن
proof load بار ازمایشی
proof weather هوا پایدار
leak proof متراکم
rain proof ضد باران
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
indirect proof برهان غیرمستقیم
in proof of his statement برای اثبات گفته خود
immersion proof وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
rust proof پادزنگ
light proof ضد نور
proof spirit الکل خالص
proof of debt دلیل طلب
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
proof of laziness دلیل تنبلی
proof of laziness نشانه تنبلی
onus of proof بار اثبات
proof reader غلط گیری کننده
proof reader مصحح
proof sheet نمونه غلط گیری
high proof برنده
high proof تند
high proof سنگین
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
fracture proof مقاوم در برابر شکستگی نشکن
foundry proof نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
flame proof ضد شعله
slip proof مقام در برابر لغزش
smoke proof غیر قابل نفوذ دود
fire proof ضد اتش
fire proof نسوز
shock proof ضد ضربه
shell proof ضد نفوذ گلوله
rust proof ضد زنگ
rust proof غیر قابل زنگ زدن
heat proof نسوز
heat proof ضداتش
he was proof against harm هر اسیبی را دفع میکرد
he was proof against harm اسیب بردار نبود
shell proof ضد گلوله
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
smoke proof ضد دود
damp-proof course عایقرطوبتی-ایزوله
alkali proof مقاومت محلول سوزش اور
proof by contradiction برهان خلف [ریاضی]
air proof هوا ناپذیر
acid proof ضد اسید
accident proof علت وقوع حادثه
Proof – reading. غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
lean-to proof بام سینه دیواری
acid proof ثبات اسیدی
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
heat proof quality حالت نسوزی
acid proof floortile کاشی ضد اسید
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
acid proof brick آجر ضد اسید
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
proof is the result of evidenc دلیل نتیجه مدرک است
damp proof membrane پوسته نمبند
acid proof paint رنگ ضد اسید
acid proof wire سیم ضد اسید
acid=proof galosh گالش ضد اسید
heat proof quality ثبات حرارتی
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
high proof spirit عرق سنگین
acid proof floor tile موزاییک ضد اسید
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
the burden of proof rests with claimant البینه علی المدعی
plate روپوش دادن
plate قاب
L-plate تحتتعلیم
plate پلاکهای توضیحات دستگاهها
plate شیشه
plate :بشقاب
plate کلیشه
plate نعل اسب
plate پلیت
plate ورقه اهن
plate ورقه تنکه
plate تسمه
plate لوحه
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plate بقدر یک بشقاب
plate لوحه روکش
plate لوح
plate پلاک
plate صفحه
plate صفحه فلزی ورقه
a plate یک بشقاب
x plate صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
plate روکش کردن
plate متورق کردن
plate اندودن
plate زره پوش کردن
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
plate اب دادن
plate زره
plate ورقه
plate صفحه اند
plate rheostat رئوستای صفحهای
plate rectifier یکسوسازاندی
plate rectifier یکسوساز صفحه
plate rack جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
plate pulsing ضربه گری صفحه اند
silver plate نقره اندود
screw plate مفتول کش
plate puller انبر صفحه باتری
plate roll غستگاه نورد صفحه
plate spring فنر بشقابکی
rating plate صفحه مشخصات
rating plate پلاک قدرت
union plate صفحه چند چشمی
rating plate پلاک مشخصات
positive plate صفحه مثبت
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
plate valve سوپاپ بشقابکی
plate strap تسمه صفحه
plate shears قیچی ورق بر
screw plate حدیده
license plate نمرهی اتومبیل
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
wall plate زیرسری
pressure plate صفحهنگهدار
reel plate صفحهقرقرهای
salad plate بشقابسالادخوری
side plate پیشدستی
sill plate صفحهپایه
slide plate صفحهلغزان
specification plate صفحهاختصاصی
splash plate صفحهآبپاش
strike plate صفحهتوپی
pitcher's plate صفحهاتصال
pad plate صفحهلایی
mounting plate صفحهپایه
license plate پلاک
absorbing plate صفحه جاذب
armoured plate ورقهزرهی
dinner plate بشقابپلوخوری
double plate صفحهیدوبله
escutcheon plate صفحهروقفلی
book plate برچسب کتاب
wobble plate دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
wobble plate صفحه جنبان
foot plate صفحه پایه
home plate صفحهبازی
top plate صفحهبالایی
warming plate صفحهگرم کننده
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com