Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
please return the book
خواهشمندم کتاب را برگردانید
Other Matches
in return for
عوض
return
[on something]
فایده
return to zero
با بازگشت به صفر
return to zero
بازگشت به صفر
in return
درعوض
[کاری]
to return a v to any one
کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
return
کلید Return
return
نشانههای انتهای خط
return
کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return
دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return
[on something]
محصول
return
[on something]
سود
in return for
درعوض
non return to zero
بدون بازگشت به صفر
non return to zero
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
in return for
بجای
in return
به جای
[کاری]
in return
در تلافی
[کاری]
return
[on something]
نرخ بازدهی
return
[on something]
نرخ بازده
return
[on something]
درآمد
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return
اعاده
return
اعاده بازگشت
return
بازده
return
درامد
return
مراجعت کردن
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
عودت دادن
return
بازگشت
return
برگشت
return
عودت
return
مراجعت کردن عکس العمل
return
گزارش رسمی
return
عایدی
return
برگشتن
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
return
پس فرستادن عودت
return
عملکرد کارکرد
return
گزارش دادن
return
مراجعت برگرداندن
return
مراجعت
return
رجعت
ration return
اسناد هزینه جیره
point of no return
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
non return valve
شیر یکطرفه
rate of return
نرخ بازدهی
return perion
زمان برگشت
non return valve
شیر یک سویه
track return
مدار برگشت
ration return
اسنادجیره
return air
بازگشتهوا
decreasing return
بازده نزولی
enter/return
کلید Return یا Enter
fair return
بازده عادلانه
fair return
بازده منصفانه
grid return
سیم برگشت
grid return
سیم برگشت شبکه
ground return
بازتاب زمینی
ground return
برگشت زمینی
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
return match
بازیبرگشت
return to zero signal
علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
i will return his kindness
مهربانی او را تلافی خواهم کرد
day return
بلیط رفتو برگشت
diminishing return
بازده نزولی
return spring
فنرارتجاعی
rate of return
نرخ بازده
constant return
بازده ثابت
return perion
دوره تناوب
return a negative
پاسخ منفی دادن
return on capital
بازدهی سرمایه
return pipe
لوله برگشت
return pistol
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return to base
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return to scale
بازده نسبت به مقیاس
return interval
دوره بازگشت
to return a greeting
جواب سلام دادن
sale or return
فروش یا عودت
sale or return
فروش یااعاده
sea return
امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
to return a visit
بازدید کردن
short return
برگشت کوتاه
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
terrain return
اکوی زمینی
terrain return
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
to bring a return
درامد دادن
return of capital
بازده سرمایه
return of guarantee
عودت ضمانتنامه
return account
حساب بازگشت
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return address
نشانی بازگشت
return cargo
محموله برگشت
return circuit
مدار برگشتی
return code
رمزبازگشت
return conductor
سیم برگشت
return lines
خطهای بازگشتی
return wire
سیم برگشت
return current
جریان برگشت
return flow
جریان برگشت
return key
کلید Return
return key
کلید بازگشت
return line
خط برگشت
return of a guarantee
عودت ضمانتنامه
till his return
تا موقع برگشتن او
return tickets
بلیط دوسره
average return
بازده متوسط
ball return
بازگشت گوی بولینگ
by return of post
با نخستین پست
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
return ticket
بلیط رفت و برگشت
carriage return
سر سطر رفتن
automatic return
سیستم عودت خودکار وسایل
carriage return
بازگشت نورد
carraiage return
سر سطر رفتن
return ticket
بلیط دوسره
return flight
پرواز برگشت
net rate of return
نرخ بازده خالص
internal rate of return
نرخ بازده داخلی
normal rate of return
نرخ بازده متعارف
social rate of return
نرخ بازده اجتماعی
coin return bucket
محلبرگشتپول
law of diminishing return
قانون بازده نزولی
law of increasing return
قانون بازده فزاینده
branch return pipe
لولهبرگشتشاخهای
law of increasing return
قانون بازده صعودی
marginal return of capital
بازده نهائی سرمایه
main return pipe
لولهبرگشتاصلی
marginal return of investment
بازدهی نهائی سرمایه گذاری
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
The return on the bonds amounts to ...
مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
hurdle rate of return
نرخ بازده لازم
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
hurdle rate of return
کمترین نرخ بازده
average net return
بازده خالص متوسط
double-return stair
پله های دوتایی
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
rate of return over cost
نرخ بازدهی بر هزینه سرمایه
under arm low return
ضربه کوتاه پایین دست
soft carriage return
خط فاصله خالی
ground return circuit
مدار تک سیم
constant return to scale
بازده ثابت نسبت به مقیاس
He didnt return (acknowledge) my greetings.
جواب سلام مرا نداد
gross rate of return
نرخ بازده ناخالص
To return . To give back.
پس دادن
increasing marginal return
بازده نهائی فزاینده
Tehran- paris and return ( vice –versa) .
تهران ـ پاریس وبالعکس
Impress on (instruct) her to return quickly . urge her to come back soon .
به اوبسپارید که زود مراجعت کند
the a of a book
خوانندگان کتابی
book one
جلد نخستین
book
دفتر
you are welcome to my book
بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
your book
کتابتان
your book
کتاب شما
book
شماره بازیگرخطاکار
book
بداخلاق
book
رزرو کردن توقیف کردن
here is my book
اینست کتاب من
book one
کتاب نخست
book
ثبت کردن
book
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
to book something
چیزی را رزرو کردن
to book something
چیزی را سفارش دادن
very many book
کتابهای خیلی زیاد
this book is yours
این کتاب مال شما ست
with out book
برون سند کتابی ازبر
the book is out of p
کتاب تمام شده است
book
فصل یاقسمتی از کتاب
that book
ان کتاب
i had never seen such a book
من هرگز چنین کتابی ندیده ام
book
کتاب
that book
این کتاب
book
مجلد دفتر
that is my book
این
that is my book
کتاب من است
book value
ارزش دفتری
i will t. you for the book
شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
by the book
کتابی
it was a p to another book
مقدمه کتاب دیگربود
by the book
ازروی کتاب
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book value
بهای دفتری
to d. into a book
نگاه مختصر بکتابی کردن
book value
ارزش ثبت شده در دفتر
book
درکتاب یادفترثبت کردن
here is my book
کتاب من اینها
time book
دفتر ثبت ساعات کار
to read a book
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
You wI'll benefit by this book .
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
People of the Book
پیروان کتاب مقدس
[ دین]
edition
[ed.]
[of a book]
ویرایش
[کتابی]
when reading a book
در حال خواندن کتابی
the forthcoming book
کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
edition
[ed.]
[of a book]
چاپ
[کتابی]
She was reading the book to herself.
کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
to bind a book
صحافی کردن یک کتاب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com