English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
point of impact محل اصابت گلوله
point of impact نقطه اصابت
Search result with all words
impact point نقطه اصابت
impact point محل اصابت گلوله
impact point نقطه پیاده شدن باچتر
impact point نقطه فرود
impact point نقطه بارریزی
impact point نقطه ترکش گلوله
Other Matches
impact اثر ترکش انفجار
impact اصابت گلوله
impact برخورد
impact برخورد کردن
impact ضربه زدن
impact نشانزد
impact چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impact ضربه
impact اصابت اثر شدید
impact پیچیدن
impact زیرفشار قرار دادن
impact با شدت اداکردن
impact با شدت اصابت کردن ضربت
impact فشار
impact تماس
impact بهم فشردن
impact parameter پارامتر برخورد
impact parameter پارامتر ضرب شونده
impact loss افت انرژی در اثر برخورد
impact load بار ضربهای
impact ionization ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
impact hardness سختی برخورد
surface of impact سطح اصابت
surface of impact سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
impact force نیروی برخورد
impact force نیروی ضربهای
line of impact خط اصابت گلوله
center of impact مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
impact transducer مبدل فرایندهای ضربهای
impact strength استحکام برخورد
impact registration ثبت تیر بروش مرکز اصابت
impact registration ثبت مرکز اصابت
impact printer چاپگر ضربهای
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
impact sound صدای برخورد
impact strength استحکام ضربهای
impact printer چاپگرتماسی
impact printer چاپگر برخوردی
impact pressure نیروی اصابت فشار ترکش
impact pressure فشار اصابت
impact test ازمایش ضربه
impact test ازمون برخورد
impact factor ضریب برخورد
impact factor ضریب تشدید
impact area منطقه اصابت گلوله ها
impact basin حوضچه ارامش
impact area محل اصابت
impact action عمل انفجار نیروی ترکش
environmental impact نشانزد زیست محیطی
electron impact برخورد الکترونها
electron impact تصادم الکترونها
impact action عمل ترکش
impact action اثر انفجار
non impact printer چاپگر
non impact printer که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
impact basin حوضچه بار شکن
impact burst ترکش سطحی
impact burst ترکش ضربتی
impact factor ضریب ضربه
impact exitation تحریک ضربهای
impact effect اثر برخورد
impact effect اثر ضربه
impact drill مته کوبشی
impact crusher سنگ شکن ضربهای
impact acceleration شتاب ضربه ای
impact coefficient ضریب ضربه
impact chisel قلم ضربه ای
multiplier impact اثر بهم فزایندگی
bending impact test ازمایش ضربه خمشی
izod impact strength استحکام ضربه ایزوتوپ
tensile impact test ازمایش کشش ضربهای
center of impact registration ثبت مرکز اصابت
bomb impact plot بردن محل اصابت بمب روی نقشه
notched bar impact test ازمایش میله فاق دار
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four اصل چهار
point پوینت
come to the point <idiom> به نکتهاصلی رسیدن
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
off the point بطور بی ربط
off the point بطور نامربوط
point out <idiom> توضیح دادن
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
point مرحله قله
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
The point is that… چیزی که هست
beside the point <idiom> مسائل حاشیهای
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
to come to a point بنوک رسیدن
to come to a point باریک شدن
to the point مربوط بموضوع
try for point تلاش برای کسب امتیاز
to the point بجا
far point برد بینایی
point to point نقطه به نقطه
point to point پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
in point در خور
in point بجا
in point مناسب
way point ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
point to point 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
zero point نقطه صفر
three point فن 3 امتیازی کشتی
point مقصود
point نشانه روی کردن
point هدف گیری کردن
point رسد نوک
point راس
point امتیاز
point اشاره کردن
point به سمت متوجه کردن
point اصل
point ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
not to point بیرون از موضوع
not to point پرت بیجا
not to the point خارج از موضوع
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point باریک کردن
point متوجه ساختن
point نشان دادن
point خاطر نشان کردن
point سر
point نوک
the point is اصل مطلب این است
One point for you. یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point محل مرکز
off to a point باریک شده نوک پیدامیکند
on the point of going در شرف رفتن
to point to something به چیزی اشاره کردن
to point to something به چیزی متوجه کردن
point نکته
point ماده اصل
point نوک گذاشتن
point نوکدار کردن
point گوشه دارکردن
point تیزکردن
point پایان
near point نقطه نزدیک
point مسیر
point هدف
point نمره درس پوان
point درجه امتیاز بازی
point جهت
point موضوع
point جهت مرحله
point محل یا موقعیت
point نشان میدهد
point که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point محل
point مرکز راس حد
point نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point نقط ه
point نقطه
point درصد
point نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point محل شروع چیزی
point نقطه گذاری کردن ممیز
point نقطه گذاری کردن
Now he gets the point! <idiom> دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point دماغه
point نقطه نوک
point حد
point قطبهای باطری یاپلاتین
nodal point صفحه گرهی
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point size اینچ
point size برای اندازه گیری نوع یا متن
point protector چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point scale مقیاس امتیازی
nodal point نقطه گرهی
point target هدف کوچک
point system شرط بندی براساس امتیاز
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
objective point مقصد
point spread امتیاز قابل انتظار
octal point ممیز هشت هشتی
norm point نقطه احتمالی فرود در پرش
point target اماج نقطهای
point protector سرمداد
point plotting رسم نقطه
point of presence شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
point of loading نقطه بارگیری
object point مقصد
object point سمت مورد توجه
point of intersection نقطه تقاطع
point of intersection نقطه بهم رسید
point of honour قضیه شرف
point of inflection نقطه عطف
point of inflexion نقطه عطف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com