Dictiornary-Farsi | pole horse | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
pole horse	اسب کنار مال بند
pole horse	یابوی عصار خانه
pole horse	اسب نزدیک به لبه داخلی مسیر


Other Matches

The kings horse has been called a pack horse. <proverb>	به اسب شاه گفتند یابو .
pole ax	با تبرچکش کشتن
pole	نیش ماگنترون
pole	قطب
pole	لهستانی
pole	با تیر یا دیرک محکم کردن
pole	تیردارکردن
pole	تیر
pole	پایه
pole	قطب باطری
up the pole	گرفتار در تنگنا واقع شده
pole	دکل
pole	نیزه پرش با نیزه
pole	دستک
pole	قطب دار کردن
pole	تیر چراغ برق
pole	دسته بلند چیزی
four pole	چهار قطبی
pole ax	تیر چکش دار
two pole	دو پل
pole ax	تبرزین
pole	شمع
pole	چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
pole	میله پرچم
ski pole	چوبدست اسکی
ski pole	چوب اسکی بازی
pole strength	شدت قطب
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
elevated pole	قطب نافر
spinnaker pole	تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
pole shoe	کفش قطب
pole shoe	کفشک قطب
pole pitch	گام قطب
elevated pole	قطب راصد
pole tips	نوکهای قطب
positive pole	قطب مثبت
ranging pole	شاخصهای مسافت یابی
rel pole	قطب قرمز
ridge pole	کش بالای شیروانی
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
salient pole	قطب برجسته
head pole	تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
single pole	تک قطب
pole vaulting	پرش با نیزه
single pole	چوبدستی تکی اسکی
pole vaulter	پرنده با نیزه
flag pole	میله پرچم
field pole	قطب میدان
pole piece	قطبک
pole of development	قطب توسعه
pole mast	دیرک یک پارچه
pole climber	رکاب
negative pole	قطب منفی مغناطیس
negative pole	قطب منفی
neutral pole	قطب خنثی
pole charge	خرج میلهای
one pole switch	کلید یک قطبی
pole changing	تعویض قطب
pole changer	تعویض کننده قطب
pole changer	تغییردهنده قطبش
pole arc	قوس قطب
pole armature	ارمیچر قطبی
main pole	قطب اصلی
pole mast	دکل یک تیکه
pole jumping	جست
pole jumping	پرش با تیر
liberty pole	چوب پرچم انقلابیون فرانسه وامریکا
pole jumping	با گرفتن چوب در دست
internal pole	قطب داخلی
pole charge	خرج دستکی
pole climbing	از تیر بالا رفتن
magnet pole	قطب اهنربا
magnetic pole	قطب مغناطیسی
pole plate	حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
double pole	دو قطبی
North Pole	قطب شمال
wound pole	قطب مرکب
South Pole	قطب جنوب
wooden pole	تیر چوبی
whisker pole	تیر وصل به دکل برای بادبانی دور از باد
Pole Star	Polaris
Pole Star	ستاره قطبی
Pole Star	جدی
tubular pole	دکل لولهای
to pole any thing up or down	چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
three pole switch	کلید سه پل
the south pole	قطب جنوب
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
pole vault	پرش با نیزه
wooden pole	دکل چوبی
curtain pole	پایهپرده
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
barge pole	چیز غیر قابلاعتماد
barber's pole	پایهایکهدر قدیمبیرونمغازهها در بریتانیا استفادهمیشد
tail pole	کابلخارجی
roof pole	سقفبلند
pole tip	سرنوکتیزچوباسکی
pole shaft	چوباسکی
pole grip	دستهمتصلبهدست
plain pole	پایهمسطح
pike pole	کلنگدوسردستهبلند
fluted pole	پایهزهدار
doubles pole	تیردوتایی
pole vault	بانیزه پریدن
commutating pole	قطب جابجاگری
tent pole	تیر چادر
tent pole	دیرک چادر
communicating pole	قطب کمکی
consequent pole	قطب فرعی
the north pole	قطب شمال
commutating pole	قطب کمکی
armature pole	قطب ارمیچر
anchor pole	دیرک مهار
analogous pole	شبه قطب
pole vaults	پرش با نیزه
pole vaults	بانیزه پریدن
singles pole	تکپایه
double pole	با دو قطب
extended pole piece	قطبک دراز شده
pole changing switch	کلید تعویض قطب
single pole cutout	فیوز تک پل
pole changing motor	موتور با قطبهای قابل تعویض
commutating pole converter	تبدیل گر قطب کمکی
commutating pole generator	مولد با قطب جابجاگر
single pole switch	کلید یک پل
split pole converter	تبدیل گر با انشقاق قطب
double pole switch	کلید دو پل
magnetic pole sterngth	شدت قطب مغناطیسی
flage pole position	موقعیت میله پرچمی
triple pole switch	کلید سه پل
celestial north pole	قطب شمال عالم
horn of pole piece	شاخ قطبک
magnetic north pole	قطب شمال مغناطیسی
split pole motor	موتور با قطب چاکدار
shaded pole motor	موتور با قطب سایه دار
split pole motor	موتور کمکی
free magnetic pole	قطب مغناطیسی ازاد
communicating pole winding	سیم پیچی قطب کمکی
pole post clamp	ترمینال
saw horse	خرک
the keep of a horse	علیق اسب
the off horse	اسب دست راست
horse around <idiom>
horse	سواراسبی سوار شوید
horse	قوه اسب
one-horse	یک اسبه
horse	شلاق زدن
au u. horse	اسب شرور
horse	اسب مسابقه
horse	خرک حلقه
horse	اسب دار کردن سوار اسب کردن
horse	اسب دادن به
horse	برپشت سوارکردن
horse	اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
horse	بدوش کشیدن
horse	غیرمنصفانه
horse	اسب
one horse	یک اسبه
horse	بالابردن
one horse	مخصوص یک اسب بی مایه
horse	سواره نظام
horse	اسبی وابسته به اسب
one horse	بدتبار
single pole circuit breaker	مدارتکفطبشکننده
not touch something with a ten-foot pole <idiom>	تصمیم گیری چیزی به طور کامل
double pole circuit breaker	دوقطبمدارشکننده
celestial body south pole	قطب جنوب عالم
hobby-horse	کار مورد علاقهی شدید
hobby-horse	پیله
trojan horse	اسب تروجان
trojan horse	اسب تروا
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
to sprang a horse	جهاندن یاپراندن یک اسب
towel horse	زیرحولهای
trojan horse	برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
war horse	افسر یاسربازدامپزشک
hobby-horse	خواهکار همیشگی
hobby-horse	فکر و ذکر همیشگی
vaulting horse	خرک حلقه
vaulting horse	خرک پرش
wheel horse	اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
dark horse	برنده غیرمترقبه
white horse	whitecap
horse chestnut	شاه بلوط بری
winged horse	شعر نظم اشعار لطف شاعرانه
war horse	اسب جنگی
clothes horse	رخت پهن کن
clothes horse	کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
hobby-horse	گانه
horse chestnuts	شاه بلوط هندی
hobby-horse	اسبچوبی
hobby-horse	رجوع شود به horse rocking
horse chestnut	شاه بلوط هندی
to f. a dead horse	کوشش بی فایده کردن
I´m as hungry as a horse.	آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pommel horse	خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
vaulting horse	خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
side horse	خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
One day I want to have a horse of my very own.	روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.