Dictiornary-Farsi | pool equipment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 171 (2 milliseconds)

English	Persian
pool equipment	وسایل پارک موتوری
pool equipment	وسایل تعمیرگاه


Search result with all words

mobile equipment pool	بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
Other Matches

pool	ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool	شریک شدن باهم اتحادکردن
pool	تصحیلات اشتراکی
pool	دسته زبده وکارازموده
pool	عده کارمند اماده برای انجام امری
pool	منبع
pool	مخزن
pool	چاله اب
pool	سوراخ کردن
pool	سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pool	دوره
pool	قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pool	تعمیرگاه
pool	پارک موتوری
pool	نقب زدن
pool	ائتلاف
pool	ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
pool	استخر
pool	ابگیر
pool	حوض
pool	برکه چاله اب
pool	کولاب
resting pool	حوضچه ارامش
storage pool	گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
paddling pool	استخرمصنوعیکوچکمخصوصبچهها
rock pool	استخرکوچک
pool rectifier	یکسوکننده مایعی
swimming pool	گرمابه [با استخر]
motor pool	خودروگاه
buffer pool	تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
boat pool	حوضچه قایق
pool tool	حفاری با میله توپر
pool tool	میله زنی
pool rectifier	لامپ مایع
pool tube	لامپ مایع
condensation pool	استخرانقباض
motor pool	گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
motor pool	گاراژ
bottom of the pool	تهاستخر
motor pool	پارک موتوری
wading pool	استخر کودکان
pool ball	هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
pool cathode	کاتد مایع
gold pool	صندوق مشترک طلا
swimming pool	حمام [با استخر]
swimming pool	استخر شنا
How deep is the swimming pool ?	گودی این استخر چقدر است ؟
grid pool tube	لامپ مایع شبکه دار
physical motor pool	پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
pill pool billiard	بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
olympic size pool	اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
normal pool level	تراز بهنجار مخزن
bumper pool billiard	بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
consolidated motor pool	خودروگاه تمرکزی خودروگاه عمومی یا مشترک
pool cathode tube	لامپ مایع
mercury pool tube	لامپ مایع
To pool resources to gether .	کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
straight pool billiard	بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
mercury pool cathode	کاتد جیوهای
indoor swimming pool	استخر سر پوشیده
All members are entitled to use the swimming pool.	همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
Football pool [British English]	قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
equipment	ساز و برگ
equipment	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment	اثاثیه
equipment	لوازم
equipment	اثاثه
equipment	خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment	تجهیز
equipment	تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment	تجهیزات
equipment	ساز وبرگ
equipment	دستگاه
sonic equipment	وسایل اوایی
extra equipment	متعلقات ویژه
telephone equipment	دستگاه تلفن
sonic equipment	وسایل اوازی
camping equipment	لوازم مخصوصاردو
standby equipment	تجهیزات جانشینی
test equipment	وسایل ازمایش
table of equipment	جدول ساز و برگ
telephone equipment	تجهیزات تلفن
sampling equipment	دستگاه نمونه گیر
nitriting equipment	تجهیزات ازت دهی
radar equipment	تجهیزات رادار
auxiliary equipment	تجهیزات کمکی
transfer equipment	تجهیزات
peripheral equipment	تجهیزات جنبی
two way telephone equipment	تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
output equipment	تجهیزات خروجی
ventilating equipment	تجهیزات تهویه
x ray equipment	تجهیزات اشعه رونتگن
test equipment	دستگاه ازمایش لامپ
protective equipment	تجهیزات حفافتی
technical equipment	تجهیزات فنی
ancillary equipment	تجهیزات جانبی
ancillary equipment	تجهیزات اضافی
check out equipment	وسایل ازمایشگاهی
check out equipment	وسایل بازدید محل
control equipment	ابزار نظارت
control equipment	ابزار وارسی ابزار پایش
cryptoancillary equipment	وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
deadlined equipment	لوازم و تجهیزات از کار افتاده
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment	equipment peripheral
ancillary equipment	تجهیزات پیرامونی
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
ancillary equipment	وسیله جانبی
auxiliary equipment	وسایل یدکی
auxiliary equipment	وسایل کمکی
auxiliary equipment	وسائل کمکی
auxiliary equipment	تجهیزات جانبی
accessory equipment	وسایل یدکی
equipment bag	ساک دستی بازیگر
accessory equipment	تجهیزات یدکی
garage equipment	تجهیزات گاراژ
handling equipment	تجهیزات بار
equipment rack	پایهوسایل
honing equipment	تجهیزات سنگ زنی
equipment lock	قفلتجهیزات
equipment compartment	کوپهتجهیزات
machine equipment	تجهیزات ماشین
extra equipment	تجهیزات اضافی
equipment reserve	ذخیره تجهیزاتی
equipment bay	محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility	همسازی تجهیزاتی
equipment failure	خرابی تجهیزاتی
mechanical equipment	تجهیزات مکانیکی
equipment logbook	دفتر تجهیزات
equipment logbook	دفترچه خدمتی تجهیزات
technical equipment compartment	قسمتوسایلتخصصی
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
error of measuring equipment	خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
I expended all my capital on equipment.	تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
ground airport equipment	تجهیزاتزمینیهواپیما
airborne intercept equipment	وسایل استراق سمع هوابرد
aircraft role equipment	تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
automobile radio equipment	رادیوی اتومبیل
heat treating equipment	تاسیسات عملیات حرارتی
fired process equipment	دستگاه خشک کن شعلهای
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
dust collection equipment	وسایل گردگیری
digital equipment corporation	سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
data terminal equipment	تجهیزات ترمینال داده
data communications equipment	تجهیزات ارتباطات داده ها
crushing and grinding equipment	دستگاههای خرد کننده
aircraft mission equipment	وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
image conversion equipment	دستگاه مبدل تصویر
induction melting equipment	تجهیزات ذوب القائی
t parameter equipment circuit	مدار معادل به صورت " T "
producer durable equipment	تجهیزات با دوام تولیدی
peripheral equipment operator	متصدی تجهیزات جانبی
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
original equipment manufacturer	سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer	شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
oil reclamation equipment	تجهیزات احیا روغن
concrete vibrating equipment	ویبراتور بتن
mold making equipment	تجهیزات قالب سازی
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
core blowing equipment	تجهیزات دمیدن هسته
aviation life support equipment	وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
heating/air conditioning equipment	تهویه
heating/air conditioning equipment	وسائلگرمادهی
high frequency heating equipment	تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
high tension bridge equipment	دستگاه ازمایش فشار قوی
table of organization and equipment (toe	جدول سازمان و تجهیزات