Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
position buoy	بویه موقعیت
position buoy	بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
Other Matches
can buoy	بویه استوانهای
to buoy something [up]	چیزی را به میزان بالا آوردن
to buoy something [up]	به کسی [چیزی] الهام بخشیدن
to buoy something [up]	به کسی [چیزی] دل دادن
to buoy something [up]	چیزی را بالا روی آب آوردن
buoy	جسم شناور
buoy	روی اب نگاهداشتن
buoy	بویه
buoy	رهنمای شناور
buoy	کویچه روابی
buoy	بویه دریایی
buoy	راهنمای شناور در اب
buoy	شناور ساختن
dan buoy	بویه نشانه
danger buoy	بویه خطر
wreck buoy	بویه کشتی غرق شده
conical buoy	شناورمخروطی
cylindrical buoy	شیاراستوانهای
control buoy	بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
breeches buoy	بویه نجات
buoy pendant	زنجیر مهار بویه
buoy shackle	بخوی بویه
buoy tender	کشتی بویه گذار
buoy tender	ناو بویه گذار
pillar buoy	پایهشناور
wreck buoy	نشانه کشتی غرق شده
anchorage buoy	بویه لنگرگاه
anchor buoy	بویه لنگر
spar buoy	بویه میلهای
spar buoy	بویه تیر مانند
life buoy	بویه نجات
mooring buoy	بویه لنگر
nun buoy	بویه مخروطی
life buoy	حلقه نجات غریق
light buoy	راهنمای شناور چراغدار
mooring buoy	بویه مهار
life buoy	حلقه نجات
quarantine buoy	بویه قرنطینه
reflector buoy	بویه بازتاب
ring of the buoy	shackle bouy
reflector buoy	بویه بازتابنده
sea buoy	بویه طرف دریا
short scope buoy	بویه شناور قائم
middle ground buoy	بویه زمین میان گذرگاه
mid channel buoy	بویه میان گذرگاه
telegraph cable buoy	بویه کابل
short scope buoy	بویه پایه کوتاه
port hand buoy	بویه سمت چپ
datum dan buoy	علایم شناور دریایی عمقی بویه عمقی علایم عمقی تعیین مسیر مین گذاری شده در اب
starboard hand buoy	بویه سمت راست
high focal plane buoy	ارتفاعکانونیپروانهراهنمایشناور
on position	وضعیت وصل
y position	حالت- ایگرگ
t position	حالت یک اسکیت عمود براسکیت دیگر
position	مستقرشدن یاکردن
position	جا
position	محل
position	وضعیت
position	موقعیت
position	قراردادن یاگرفتن
position	منصب
position	مقام یافتن سمت
position	جایگاه
position	مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position	مقام
position	قراردادن امورات مربوط به وفایف
position	مقام شغل سازمانی
position	حالت محل سازمانی
position	شکل موقعیت
position	موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
position	شغل رسمی
position	نظریه
position	موضع
position	قرار دادن چیزی در محل خاص
position	محل چیزی
position	مرتبه مقام
position	نهش
position	بردار مکان [ریاضی]
position	وضع
position	شغل
position	وضعیت موضع
an a for a position	درخواست دهنده برای کار
to be in a position to do something	موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
position	وضع چگونگی
ready position	حالت حاضر به تیر
ready position	حاضربه تیراندازی
ready position	وضعیت حاضربه حرکت هلیکوپتر
rest position	استراحتگاه
position defense	دفاع موضعی
response position	مکان جواب
reclining position	حالت غنوده
referee's position	خاک شدن در کشتی
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
repetition of position	تکرار وضعیت
position control	پیچ مرکز گذار
position correction	تصحیحات موضعی
punch position	موضع منگنه
reference position	محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
position finding	موقعیت یابی
primary position	موضع اصلی
predicament position	بخطر افتادن
print position	مکان چاپ
print position	موقعیت چاپ
prone position	وضعیت درازکش
prone position	حالت درازکش
post position	محل اسب در شروع
punch position	محل منگنه
position warfare	نبرد موضعی
position warfare	جنگ موضعی
position defense	دفاع یا پدافندثابت
position response	پاسخ مکانی
position of attention	حرکات و احترامات نظامی
position light	علایم نشان دهنده موضع چراغ راهنمای مسیر یا محل موضع
position indicator	شاخص نماها
position habit	عادت مکانی
primary position	موضع ابتدایی
rest position	موقعیت سکون
position vector	بردار مکان [ریاضی]
pike position	وضعخمشدنبدنشکل7باپاها
leg position	مدلپا
sign position	مکان علامت
document-to-be-sent position	موقعیتفرستادنمدارک
arm position	موقعیتبازو
lotus position	چمباتمه لوتوسی
lotus position	جاگیری لوتوسی
forward position	موقعیت رو به جلو
winning position	پوزیسیون برنده
position marker	نشانگرموقعیت
position of the ligament	طرزقراگیریرباط
This position is much too small for me .	این سمت برای من خیلی کوچک است
He has not enough experience for the position.	برای اینکار تجربه کافی ندارد
tuck position	موفقیتجمعشده
shooting position	حالت بدن و اسلحه در تیراندازی
pole position	جلوتر از همه در صف [مسابقه]
pole position	آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
straight position	فرم مستقیم
wing position	وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
waltz position	رقص والس
waiting position	ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
stag position	وضع پاهای باز
squatting position	وضعیت چمباتمه در تیراندازی
sitting position	وضعیت نشسته
sign position	موقعیت علامت
sign position	موضوع علامت
supplementary position	موضع یدکی
set position	اماده در نقطه اغاز
selection of position	انتخاب موضع
screen position	مکان صفحه
rigging position	وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
stag position	پاباز در هوا
starting position	وضعیت صفر
starting position	وضعیت راه اندازی
validated position	شغل بلاتصدی سازمانی
validated position	محل سازمانی خالی
unit position	مکان واحد
to seek a position	نظر خواستن
to seek a position	مشورت کردن
to seek a position	جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
switch position	موضع دفاعی بینابین
switch position	موضع رابط دفاعی
supplementary position	موضع تکمیلی
steinitz position	پوزیسیون اشتاینیتسی
rest position	وضعیت ساکن
fist position	وضع و حالت مشت
duty position	محل شغلی
duty position	شغل ارجاعی
duty position	شغل
drilling position	مکان مته کاری
drilling position	وضعیت مته کاری
delay position	موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position	موضع تاخیری
defense position	موضع پدافندی
defense position	موضع دفاعی
critical position	پوزیسیون حساس
covered position	محوطه تحت پوشش موضع مخفی
egg position	حالت تخم مرغی در مسابقات سرعت اسکی
electrode position	رسوبگیری الکتروشیمیایی
endo position	موقعیت اندو
firing position	موقعیت احتراق
firing position	موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing position	موضع تیر
financial position	وضعیت مالی
final position	وضعیت نهایی
fencing position	گارد شمشیرباز
extreme position	واقع درمنتهاالیه
extreme position	وضعیت نهایی
estimated position	نقطه براوردی
estimated position	نقطه تخمینی
equilibrium position	وضع تعادل
covered position	موضع پوشیده
consolidation of position	تکمیل ارایش مواضع
axial position	حالت محوری قرارگاه محوری
axial position	وضعیت محوری
attack position	موضع تک
assumed position	موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
assumed position	موضع فرضی
secondary position	موضع فرعی
secondary position	موضع یدکی
alternate position	موضع فرعی
alternate position	موضع یدکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com