English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English Persian
power line خط جریان قوی
Search result with all words
power line filter صافی جریان برق
power line filter یکنواخت کننده برق
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power حذف توان کامپیوتر
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power دولت
power اقتدار و اختیار
power راندن
power قوه
power توانایی
power انرژی
power شدت
power قدرت نیرو
power توان از دست رفته
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
will to power قدرت خواهی
power on روشن کردن
will-power عزم راسخ
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power توان [ریاضی]
power قوه [ریاضی]
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
useful power توان مفید
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
e. power نیروی اجرایی
e. power قوه مجریه
power خاموش کردن یک وسیله
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
will-power قدرت اراده
will-power تصمیم
will-power اراده
useful power قدرت مفید
will power <idiom> قدرت
power قدرت
power زور
power down قطع برق خاموش کردن
power down قطع نیرو
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power up برق
power up روشن کردن
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
outside power جریان خارجی
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power توان نیرو
power برتری
power دستگاه برقی
power درشت نمایی قدرت دوربین
power برقی
power توان
power نیرو
power توان برقی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power قدرت دیدذره بین
power برق
power اقتدار سلطه نیروی برق
gripping power چسبندگی
great power کشور با قدرت
great power قدرت بزرگ جهانی
gripping power دوسیدگی
knowledge is power دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
sea power کشور دریایی
thermal power مقدار حرارتی
the power of imagination قوه تصور
the power of imagination نیروی پندار
true power توان حقیقی
full power اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
labor power توان نیروی کار
fluctuating power توان نوشی
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
fluxing power قدرت سیلان
limited power اختیارات محدود
lifting power نیروی خیزش
full power اختیارات تام
lifting power نیروی بالابری
power-on button دکمهروشنشدندستگاه
legislative power قوه مقننه
social power قدرت اجتماعی
sounp power توان صوتی
thermal power توان حرارتی
heating power توان حرارتی
power current جریان قوی
idle power توان کور
wattles power توان کور
starting power توانایی راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
internal power مصرف داخلی
internal power توانی که داخل هواپیما تولیدمیشود
instantaneous power توان لحظهای
input power قدرت ورودی
input power توان ورودی
increase of power افزایش قدرت
super power ابر نیرو
invested with power دارای اختیار
invested with power اختیار داده شده
source of power منبع انرژی
power switch کلید قدرت
hiding power قدرت پوشش
interference power توان پارازیت
high power تفنگ شکاری بزرگ
hoisting power نیروی صعودی
horse power اسب بخار
horse power قدرت اسب
horse power توان موتور
source of power منبع قدرت
judicial power قوه قضاییه
hydroelectric power نیروی برقابی
super power ابر قدرت
To have power and influence. تیغ برایی داشتن
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
countervailing power نیروی همسنگ
power turbines توربینهایقدرت
power train آموزشقدرت
power takeoff قدرت
power socket پریز برق
power indicator شاخصروشن
cutting power قدرت برش
damping power قدرت میرایی
damping power امکان استهلاک
power button دکمهروشن
deprive someone of his power از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power از کسی سلب اختیارات کردن
countervailing power قدرت همسنگ
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
Power of distiction. قوه تشخیص
colornig power قدرت رنگ امیزی
combat power قدرت رزمی
combat power نیروی رزمی استعداد رزمی
power-sharing روشحکومتیکهمردم درامورکشورشاندخالتچندانیندارند
power worker فردیکهدرایستگاهبرقکارمیکند
complex power توان مختلط
complex power توان موهومی
power point اتصالبرق
constant power توان ثابت
constant power توان دائمی
power cut قطعبرق
corridors of power مکانهاییکهتصمیماتمهمدرآنجااتخاذمیشود
diagonal power قدرت قطری
dielectric power قدرت دی الکتریکی
world power ابرنیرو
world power جهان نیرو
executive power قوه مجریه
executive power قوه اجرائیه
explosive power توان انفجاری
wattless power توان راکتیو یا غیرموثر
wattless power توان هرز
fire power قدرت اتش
fire power قدرت تیراندازی
fire power نیروی اتش
veer on power با دوار زنجیر دادن
vector power توان برداری
true power توان واقعی
engine power قدرت موتور
power transfer انتقال انرژی
power-on light چراغروشنشدندستگاه
discriminating power توان افتراق
dispersive power توان پاشندگی
disquisitive power قوه جستجویاتفحص
gripping power قدرت مهارکنندگی
driving power قدرت محرکه
economic power قدرت اقتصادی
effective power قدرت موثر
effective power توان موثر
electric power توان برقی
emissive power قدرت صدور
world power کشوربسیار قوی
world power قدرت جهانی
world power قدرت دنیوی
true power توان متوسط
power of production نیروی تولید
power function تابع توانی
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com