English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English Persian
power of attorney وکالت نامه
power of attorney وکالت
power of attorney وکالتنامه
power of attorney وکالت نامه
power of attorney اختیار نامه
power of attorney اجازه نامه
Search result with all words
delegate power of attorney وکالت در توکیل
general power of attorney وکالت مطلق
qualified power of attorney وکالت مقید
full power of attorney وکالت نامه
full power of attorney اختیار نامه
full power of attorney اجازه نامه
Other Matches
hunger for power [craving for power] میل شدید به قدرت
attorney حقوقدان
attorney عامل
attorney نماینده
attorney وکیل دعاوی
attorney وکیل دادگستری
attorney وکالت
attorney مدعی
attorney وکیل
attorney نمایندگی وکیل مدافع
attorney at low وکیل دعاوی
attorney with right of subtitution وکیل در توکیل
attorney with right of substitution وکیل با حق توکیل
attorney at law وکیل دعاوی
letter of attorney اجازه نامه
attorney with right of substitution وکیل در توکیل
warrant of attorney اجازه نامه
Attorney General دادستان کل
Attorney General دادستان
Attorney General مدعی العموم
district attorney بازپرس بخش قضایی
warrant of attorney اختیار نامه
letter of attorney اختیار نامه
letter of attorney وکالت نامه
Attorney General وزیر دادگستری
oppointing as one's attorney وکالت دادن
prosecuting attorney مدعی العموم
trial attorney وکیل محاکمه
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
prosecuting attorney صاحب منصب پارکه
prosecuting attorney عضو دادسرا
prosecuting attorney دادستان
letter of attorney نیرو
appointing as one's attorney توکیل
oppointing as one's attorney توکیل
office attorney وکیل دفتر
warrant of attorney وکالت نامه
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
defending attorney وکیل مدافع
letter of attorney مدعی
warrant of attorney وکالت نامه
letter of attorney وکیل
Federal Attorney General وزیر دادگستری فدرال
Federal Attorney General دادستان کل
united states attorney دادستان کل ایالات متحده
court-appointed attorney for the defense [American E] وکیل تسخیری
power on روشن کردن
power saw دستگاه اره
power saw اره ماشینی
will power <idiom> قدرت
power [over somebody/something] قدرت [ بر کسی یا چیزی]
will-power عزم راسخ
p in power to do something عدم نیروبرای کردن کاری
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power i طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power down قطع برق خاموش کردن
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will-power قدرت اراده
will-power تصمیم
will-power اراده
useful power قدرت مفید
in power صاحب مقام
in power دارای اختیارات
useful power توان مفید
will to power قدرت خواهی
e. power نیروی اجرایی
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
power up روشن کردن
power up برق
power down قطع نیرو
e. power قوه مجریه
outside power جریان خارجی
power مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power درشت نمایی قدرت دوربین
power جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power توان
power قوه
power تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power توان برقی
power زور بکاربردن
power نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power راندن
power توان از دست رفته
power اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power قدرت دیدذره بین
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
power که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power حذف توان کامپیوتر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power نیرو
power قدرت نیرو
power شدت
power توانایی
power انرژی
power اقتدار و اختیار
power دستگاه برقی
power قدرت
power قوه یا توان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
power توان [ریاضی]
power قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power قوه [ریاضی]
power دولت
power برتری
to the power of [three] به توان [سه] [ریاضی]
power برق
power برقی
power خاموش کردن یک وسیله
power توان نیرو
power زور
power اقتدار سلطه نیروی برق
power transmission انتقال قدرت
power supply منبع تغذیه
power structure ساخت قدرت
power transmission انتقال انرژی
tractive power نیروی کشش
rated power هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
power transformer مبدل تغذیه
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
radiant power شاره تابان
power supplay منبع قدرت
power transformer ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
predictive power قدرت پیش بینی
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
power volleyball والیبال قدرتی
power user کاربر پیشرفته
power test ازمون قدرت
power system شبکه نیرو
power surge برق ناگهانی
pulling power نیروی کشش
power supply مبدل برق
power supply تامین کننده برق
power unit پیش راننده
wattless power توان هرز
power supply منبع انرژی
power supplay منبع تغذیه
power turret برجک برقی
power hacksaw کمان اره
power head سر موتور
power head نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house کارخانه برق
power installation تاسیسات جریان قوی
power jack جک
power law قانون توانی
power level تراز توان
power loss اتلاف توان
power loss تلف قدرت
power loss گمگشتگی قدرت
power hacksaw اره کمانهای
power function تابع قدرت
power endurance توان استقامت
power factor ضریب توان
power factor ضریب قدرت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power forward فوروارد قوی
power forward مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power fuel سوخت
power function تابع توان
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function تابع توانی
power spectrum طیف توانی
power mains شبکه جریان قوی
power play حمله دسته جمعی
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics سیاست زور
power politics سیاست جبر زور طلبی
power rammer زمین کوب مکانیکی
power shovel ماشین خاک کش
power shovel بیل مکانیکی
power slide لغزش به کنار در پیچ مسیر
power source منبع قدرت
power steering فرمان خودکار
power stroke مرحله قدرت
power play نقشه تهاجمی
power pack جعبه تغذیه
power mains شبکه نیرو
power meter دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
power mower چمن زن یا علف چین موتوری
power of production نیروی تولید
power of reservation حق اعتراض
power of reservation حق نگهداری وذخیره کردن
power train آموزشقدرت
power outege قطع قدرت
power outege قطع برق
power output توان خروجی
power pack دستگاه تنظیم برق
power of the keys اختیارات کلیسای پاپ
TV power button دکمهروشنکنندهتلوزیون
power cut خاموشی
power blackout قطع برق
power failure قطع برق
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com