Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
Search result with all words
power-off/slide-select bar
دکمهاتخابگراسلاید
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
slide
لیزخوردن ازپهلو
slide
حرکت از پهلو
slide
غلاف متحرک
slide in
کشویی
slide
طوقه لغزنده
slide
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide
حرکت به آرامی روی یک سطح
slide in
توسراندنی
slide
خط کش
slide
ریل لغزنده سرسره
slide
صفحه لغزنده چهارچوب
slide
سراشیبی ریزش
slide
سرسره
slide
سرازیری
slide
کشو
slide
اسباب لغزنده
slide
لغزش
slide
سورتمه
slide
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slide
سرخونده
slide
پس وپیش رونده
slide
لغزیدن
slide
سریدن
slide
سر سراندن
slide
سرسره گهواره توپ
slide
اسلاید
slide plate
صفحهلغزان
slide projector
برنامهاسلاید
to slide to the side
به آنطرف سریدن
back slide
شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
slide-bar
مانعسرخوردن
slide mount
شیشهرویاسلاید
slide magazine
جعبهاسلاید
bottom slide
لغزنده زیرین
adjustment slide
فلز متحرک
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
entrance slide
سراشیبیورودی
glass slide
اسلایدشیشهای
control slide
غلتگاه کنترل
control slide
کشوی کنترل
second valve slide
دومیندریچهسرنده
slide chair
مقرغلافمتحرک
back slide
منحرف شدن از مسیر
back slide
لغزش به عقب
third valve slide
سومیندریچهسرنده
slide rules
خط کش محاسبه
tuning slide
دریچهتولیدآهنگ
slide
[for children]
سورتمه
[سرسره ]
[در برف]
slide rules
خط کش مهندسی
slide rules
خط کش ریاضی
slide rule
خط کش ریاضی
slide rule
خط کش مهندسی
slide rule
خط کش محاسبه
variable slide
طول عقب نشینی متغیر
first valve slide
اولیندریچهسرنده
slide valve
سوپاپ متحرک
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
slide valve
دریچه متحرک
slide valve
دریچه کشویی
slide valve
دریچه متحرکی که باز وبسته میشود
slide slip
سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slide wire
سیم لغزان
slide show
نمایش اسلاید
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
slide chasse
حرکت با یک پا بجلو و فشار
slide aperture
شکاف درجه
left slide
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
cutter slide
لغزنده فرز
slide rule dial
صفحه مدرج خط کش محاسبهای
slide show package
بسته نمایش اسلاید
slide wire bridge
پل ویتستن لغزان
slide wire potentiometer
پتانسیومتر با سیم لغزان
nautical slide rule
خط کش محاسبه دریایی
forward slide change
تعویضاسلایدجلویی
reverse slide change
تعویضاسلایدوارونه
azimuth adjustment slide rule
خط کش محاسبات تنظیم گرا
power saw
دستگاه اره
power down
قطع برق خاموش کردن
power down
قطع نیرو
power saw
اره ماشینی
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power on
روشن کردن
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
outside power
جریان خارجی
power up
برق
power up
روشن کردن
will-power
تصمیم
will power
<idiom>
قدرت
will to power
قدرت خواهی
e. power
قوه مجریه
e. power
نیروی اجرایی
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
will-power
قدرت اراده
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
will-power
اراده
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
in power
دارای اختیارات
will-power
عزم راسخ
power
قوه
[ریاضی]
power
توان از دست رفته
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
حذف توان کامپیوتر
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
خاموش کردن یک وسیله
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
توان
[ریاضی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
توان برقی
power
نیرو
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
دولت
power
دستگاه برقی
power
برقی
power
اقتدار و اختیار
power
راندن
power
قوه
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
توان
power
قدرت نیرو
power
شدت
power
توانایی
power
انرژی
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
زور بکاربردن
power
برتری
power
قدرت
power
برق
power
زور
power
قوه یا توان
power
قدرت دیدذره بین
power
توان نیرو
power volleyball
والیبال قدرتی
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
predictive power
قدرت پیش بینی
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power user
کاربر پیشرفته
power transformer
مبدل تغذیه
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power turret
برجک برقی
power unit
پیش راننده
power house
کارخانه برق
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توان
power endurance
توان استقامت
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
reactive power
توان هرز
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان واکنشی
power pack
دستگاه تنظیم برق
reactive power
توان راکتیو
real power
توان حقیقی
radiant power
شاره تابان
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
tractive power
نیروی کشش
power fuel
سوخت
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
pulling power
نیروی کشش
power forward
فوروارد قوی
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power factor
ضریب قدرت
power factor
ضریب توان
real power
توان موثر
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power structure
ساخت قدرت
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power supplay
منبع قدرت
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power politics
سیاست زور
power outege
قطع قدرت
power shovel
بیل مکانیکی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com