Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 192 (9 milliseconds)
English
Persian
pre game drills
تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
Other Matches
drills
سوراخ کردن
drills
مته کردن کندن
drills
حفر کردن
drills
دستگاه مته
drills
مته مارپیچی
drills
مته دستگاه مته ستونی
drills
دریل ها
[ابزار]
drills
دستگاه های مته
[ابزار]
drills
مته های برقی
[ابزار]
drills
روش صحیح
drills
سوراخ کردن چاه کندن
drills
مشق نظامی
drills
مته زدن
drills
مته
drills
تعلیم دادن
drills
تمرین
drills
تمرین کردن
drills
مشق
drills
مشق پای قبضه
drills
تمرین مته
drills
مشق خدمه مشق
reaction drills
تمرینهای واکنشی
electric drills
مته های برقی
[ابزار]
fire drills
تمرین اطفاء حریق
electric drills
دریل ها
[ابزار]
electric drills
دستگاه های مته
[ابزار]
name of the game
<idiom>
قسمت اصلی یک موضوع
game
آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game keep
پاسبان شکار
game keep
قرق چی
game keep
شکاربان
the game is on
بازی دایر است
the game is up
بازی باخت
the game is up
بازی تمام شد
i was very u. at that game
خیلی در ان بازی بد اوردم
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game and game
یکدست ویکدست
game and game
یک بیک
game
بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game
اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game
سرحال
game
دست انداختن
game
سرگرمی شکار
game
جانور شکاری
game
اهل حال
game
تفریح کردن
game
مسابقه
game
شوخی
game
مسابقههای ورزشی
game
شکار
game
سرگرمی دوربازی بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game
بازی
game
joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game
کامپیوتر مخصوص
game
یک دوربازی
game
معیوب
game
هرنوع ورزش بامقررات
game
چلاق
game
شکار گرفته شده
two pawns game
بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
two person game
بازی دو نفره در تئوری بازیها
to die game
مردانه جان دادن
to game away one's money
درقمارپول ازدست دادن
to kill game
شکارزدن
to make game of
دست انداختن
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to play the game
رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to make game of
مسخره کردن ریشخند کردن
three knights' game
بازی سه اسب
vienna game
بازی وینی شطرنج
shell game
قمار با گردو
short game
ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
skin game
قمار از روی تقلب
skin game
فریبکاری
small game
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game
بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game
توقف بازی
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
team game
بازی گروهی
skin game
تقلب درقمار
shell game
گردو بازی
upland game
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
fair game
طعمهی حاضر و آماده
fair game
دست انداختنی
fair game
مسخره کردنی
waiting game
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
game cartridge
محلورودیبازی
parlour game
بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
Do you know how to play this game ?
این بازی رابلد هستید ؟
fair game
<idiom>
موضوع تهاجم
football game
بازی فوتبال
a whole new ball game
<idiom>
یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game.
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a game of chess
یک مسابقه شطرنج
fair game
آماج روا
fair game
شکار قانونی
fair game
شکار مجاز
war game
جنگ ازمون
war game
مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
war game
اجرای بازی جنگ
war game
بازی جنگ کردن
war game
بازی جنگ
zero sum game
بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game
ورزش یا بازی با توپ
ball game
گوبازی
ball game
مسابقه
ball game
هماورد
ball game
شرایط وضعیت
board game
بازی روی تخته
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
game bag
خرجین شکاری
game ball
توپ بازی
game bird
یک امتیاز
game bird
پرنده موردنظر درشکار
game clock
ساعت ورزشگاه
game cock
خروس جنگی
game cycle
دوره بازی
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
game fish
ماهی مجاز برای صیادی
game fish
ماهی موردنظر
game fowl
مرغ شکاری
game fowl
خروس جنگی
game fowl
نژاد خروس جنگی
game keeper
قرق چی
game keeper
قرق چی میدان
four handed game
بازی چهارنفره
exhibition game
بازی نمایشی به نفع خیریه
power game
بازی قدرتی
video game
بازی دیدنی
acrade game
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
adventure game
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
arcade game
بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
baseline game
بازی در انتهای زمین تنیس
centre game
بازی مرکزی
choose up game
بازی غیررسمی
closed game
بازی بسته
complete game
یک بازی کامل از طرف توپزن
computer game
بازی کامپیوتری
big game
شکار حیوانات بزرگ
crampet game
بازی شطرنج
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
enter the game
وارد بازی شدن
game law
قانون شکار
game management
شکارداری
game point
امتیاز پایانی
off hand game
بازی جنبی
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
hard game
بازی دشوار
italian game
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
perfect game
باحداکثر 003 امتیاز
perfect game
یک سری بازی بولینگ با 21استرایک
passing game
حمله با استفاده از پاس به جلو
laws of the game
مقررات مسابقه
long game
بازی با لزوم ضربههای طولانی
open game
بازی باز شطرنج
middle game
وسط بازی
off hand game
بازی غیررسمی
game theory
تئوری بازی
game playing
playing computerizedgame
game management
شکاربانی
game theory
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory
نظریه بازیها
four knight's game
بازی چهار اسب
game plan
استراتژی بازی
game theory
نظریه بازی
game of chance
بازی قمار
computerized game playing
بازیهای کامپیوتری
queen's pawn game
بازی پیاده وزیر شطرنج
Shall we play a game of cards?
یک مسابقه ورق با هم بازی بکنیم؟
scotch four knights' game
بازی چهاراسب اسکاتلندی شطرنج
to deal out
[card game]
کارت دادن
[ورق بازی]
big game reel
قرقره صید ماهیهای بزرگ
two person zero sum game
بازی دو نفره با مجموع صفر
game misconduct penalty
01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
to play a poor game
بدبازی کردن
video game machine
ماشین بازی تصویری
semi open game
بازی شطرنج نیمه باز
to fly at a higher game
همت برچیزعالی ترگماشتن
two person zero sum game
در تئوری بازیها
half giuoco game
بازی نیمه جوئوکو شطرنج
this game is proper to spring
این بازی مخصوص بهار است
She is romantically inclined. She i8s game.
از دو حال خارج نیست
He plays a beautiful game of volleyball.
مثل ماه والیبال بازی می کند
The football players are warming up before the game ( match) .
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
موضوعی را لو دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com