Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
present state of weather
وضعهوایکنونی
Other Matches
present weather
هوایکنونی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
for the present
عجاله
present value
ارزش فعلی
present
مهیا
at present
اکنون
at present
در حال حاضر
present
حاضر
to be present
باشنده
[حاضر]
بودن
present
پیشکش
present
ره اورد اهداء
present
هدیه
present
پیشکشی
present
اکنون
present
موجود اماده
someone has at present
در دسترس کسی بودن
present
[at]
<adj.>
باشنده
[حاضر]
[در]
for the present
اکنون
for the present
فعلا`
present
معرفی کردن
present
اهداء کردن
at present
فعلا`
present value
ارزش فعلی
present value
ارزش حال
as a present
برسم پیشکشی
present
زمان حاضر زمان حال
at present
اکنون
present
کنونی سندی که فقط در یک نسخه تنطیم شده باشد
present
زمان حال
at present
در این حین
present
عرضه کردن
present
ارائه دادن
under the weather
درسختی یابدبختی
all weather
همه هوایی
weather
اب و هوا
weather
هوا
weather
در معرض هواگذاشتن
weather
تحمل یابرگزارکردن
weather
تغییر فصل
weather
جو
weather
جوی
weather
هواشناسی
weather
اوضاع جوی
weather
اب و هوا باد دادن
weather
به سمت باد
to weather something
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوا گذاشتن
under the weather
<idiom>
ناخوش بودن
Weather you like it or not.
چه بخواهی چه نخواهی
present progressive
حال استمراری
present income
درامد حال
i insist on your being present
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
present income
درامد جاری
net present value
ارزش فعلی خالص
net present value
ارزش حال خالص
to present arms
نشانه روی کردن
at the present moment
فعلا
at the present moment
عجالتا
at the present moment
درحال حاضر
present arm
پیش فنگ
present progressive
ماضی قریب استمراری
give
[a present]
هدیه کردن
give
[a present]
اهدا کردن
give
[a present]
هدیه دادن
give
[a present]
هبه کردن
to present arms
پیش فنگ کردن
to make a present of
پیشکش یا تعارف کردن
the present writer
این بنده این جانب
the present writer
مولف
the present writer
نویسنده
the present and the past
گذشته و حال
present perfect
مربوط به ماضی نقلی ماضی نقلی
the present and the past
اکنون و گذشته
present worth
ارزش فعلی
present worth
ارزش حال
present work
عملیاتی که اکنون انجام شده است
the present and the past
حال و گذشته
present-day
جاری
at the present day
<adv.>
امروزه
at the present moment
اکنون
there is no time like the present
<idiom>
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
present arms
پیش فنگ کردن
present conditions
شرایط فعلی
There is no time like the present .
<proverb>
دم غنیمت است .
present arms
سلام درحال پیش فنگ
present arms
پیش فنگ فرمان پیش فنگ
present-day
کنونی
present-day
امروزی
present-day
فعلی
present tense
زمان حال
present arms
پیش فنگ
present participle
وجه وصفی معلوم
present consumption
مصرف جاری
present consumption
مصرف حال
at the present day
<adv.>
در این روزگار
present debt
دین حال
at the present day
<adv.>
این روز ها
present participles
وجه وصفی معلوم
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
oh what a nasty weather
اه
foul weather
هوای نامساعد
weather beaten
در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
proof weather
هوا پایدار
aviation weather
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
weather beaten
افتاب زده
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
heavy weather
هوای طوفانی
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
broken weather
هوای بی قرار
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
heavy weather
هوای خراب
fair weather
دارای هوای صاف
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
fair weather
نیم راه
fair weather
بی وفا
queen's weather
افتاب
queen's weather
جای افتابی
queen's weather
هوای باز
fair weather
مناسب برای
foul weather
هوای خراب
weather-vanes
الت بادنما
weather proof
محفوظ از اثرهوا هوا نخور
weather permitting
اگر هوا بگذارد
weather observation
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
to grumble about the weather
مورد هوا گله کردن
weather observation
مشاهدات جوی
weather wise
هوا شناس
weather moulding
ابریز
weather moulding
سنگی که اب باران راردمیکند
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather station
ایستگاه هوا شناسی
weather side
سمت بادگیر
weather stained
هوا خورده ورنگ پریده
muddy weather
هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود
[هوا و فضا]
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
weather-vane
الت بادنما
weather forecaster
هواشناس
weather radar
رادارآبوهوا
weather worn
تحت تاثیر هوا در امده
weather wise
مطلع
weather vane
الت بادنما
weather wise
وارد بجریانات روز
weather station
ایستگاه هواشناسی
weather board
تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather deck
عرشه بدون سقف کشتی
weather code
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather cock
باد نما ادم دمدمی مزاج
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
weather bureau
اداره هواشناسی
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
adverse weather
هوای نامساعد
all weather fighter
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
all weather fighter
هواپیمای همه هوایی
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
weather deck
عرشه باز
fair-weather
درخورهوای صاف
fair-weather
نیم راه
weather map
نقشه هواشناسی
weather helm
سکان سمت باد
weather helm
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
weather glass
هواسنج میزان الهوا
weather intelligence
اطلاعات هواشناسی
weather deck
پل باز
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
fair-weather
بی وفا
weather stations
ایستگاه هوا شناسی
weather stations
ایستگاه هواشناسی
present perfect tense
ماضی کامل
In the light of present circumstances.
باتوجه به اوضاع کنونی
present perfect tense
ماضی قریب
fair-weather friend
رفیق نیمه راهه
feel a bit under the weather
<idiom>
[یک کم احساس مریضی کردن]
fair-weather friend
آدم بی وفا
all weather air station
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
It is splendid weather for swimming.
این هوا برای شنا جان میدهد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
we made heavy weather of it
انرا خیلی سخت دیدیم
It is foul weather today .
امروز هوا خیلی گند است
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
I shall not sign this contract in its present from (as it appears).
این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
present maid prospective bride
دوشیزه امروز عروس فردا
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Saving your presence . present company excepted .
بلانسبت شما !
It doesnt meet the present day requirments(needs).
جوابگوی احتیاجات امروزی نیست
state-
چگونگی
state-
کشور
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
state-
حالت
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
ملت
state-
جمهوری کشور
state-
ایالت
state-
کشوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com