Dictiornary-Farsi | press corps | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
press corps	گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند


Other Matches

corps	جسد
corps	سپاه
corps	م عده لشکر
corps	دسته
corps	گروه
corps	هیئت
corps a corps	تماس بدنی
corps	هیات
corps	لشگر
army corps	سپاههای نیروی زمینی
army corps	سپاههای ارتش
Marine Corps	نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
diplomatic corps	هیات سیاسی
esprit de corps	روح گروهی
esprit de corps	حمیت قسمتی
diplomatic corps	هیات دیپلماتیک
diplomatic corps	هیات نمایندگان سیاسی
esprit de corps	روح صمیمت و یگانگی دسته جمهی
esprit de corps	روح رفاقت
esprit de corps	روحیه قسمتی
spirit de corps	روح یگانگی و اتحاد
esprit de corps	غرور نظامی روح یگانگی
artillery corps	قسمت توپخانه
Peace Corps	سپاه صلح
corps de logis	[بلوک سیمانی اصلی در ساختمان]
signal corps	رسته مخابرات
signal corps	قسمت مخابرات
spirit de corps	روحیه قسمتی
spirit de corps	حمیت قسمتی
spirit de corps	غرور نظامی
veterinary corps	رسته دامپزشکی
volunteer corps	سپاه داوطلب
espirit de corps	روحیه گروهی
corps troops	یکانهای سپاه
corps diplomatique	هئیت نمایندگان سیاسی
corps commander	فرمانده سپاه
artillery corps	رسته توپخانه
corps artillery	توپخانه همراه سپاه
consular corps	هیات کنسولی
corps artillery	توپخانه سپاه
women's army corps	قسمت زنان ارتش
army nurse corps	قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
women's army corps	ارتش زنان
commandant of marine corps	فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
adjutant general corps casual	منتصب به اجودانی
to press up	با فشار بالابردن
to press up	سوی بالافشار دادن
in the press	تحت طبع
press	قفسه
in the press	زیر چاپ
press	جمعیت
press	عامل موثر
press	وارداوردن
press	ازدحام
press	مطبوعات جراید
press	بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press	چاپ
press	ماشین چاپ
press	مطبعه
press	فشاراوردن
press	مطبوعات
press	عصاره گرفتن
press	فشار دادن
press	فشردن
press	فشار دادن با انگشتان
press	له کردن
press	ماشین فشار
press	فشار روی دفاع
press	چاپ فشار
press	دستگاه پرس
press	ازدحام کردن اتوزدن
press	دادن
press	فشردن زور دادن
press	دستگاه فشار
press-up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press	فشار
press	تاکتیک دفاعی فشرده
press	قاب راکت تنیس
sewing press	ماشین کتابدوزی
screw press	منگنه
rolling press	الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
punching press	پرس سوراخ کننده
press bed	بخش زیرین پرس
screw press	قید
punch press	پرس منگنه
press campaign	مبارزه مطبوعاتی
press brake	پرس خمشی
press board	مقوای فشرده
press attache	وابسته مطبوعاتی
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
pneumatic press	پرس بادی
plate press	پرس صفحه باتری
percussion press	پرس ضربهای
press cast	ریختن تحت فشار
press casting	ریخته گری فشاری
press vice	منگنه
press part	بخش فشرده
press fit	پرس شده
press law	قانون مطبوعات
press key	تکمه فشاری
press hot	فشردن گرم
press gallery	لژ نمایندگان مطبوعات
press gallery	جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
oil press	دستگاه عصاری
solids press down	دج ها سوی پایین فشار می اورند
press chamber	حفرهفشار
press wheel	چرخفشار
press cutting	برش دهنده فشاری
press officer	سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press	خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
To press ones luck .	لگد به بخت خود زدن
to press charges against someone	ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
in the press conference	در مصاحبه مطبوعاتی
yellow press	مطبوعات جنجالی
to press ahead with	با زور ادامه دادن
press report	گزارش خبری
pollen press	فشارگرده
lithographic press	چاپزغالی
solids press down	اجسام جامد سوی
straightening press	پرس مستقیم کنی
press bar	دستهفشار
tiger press	حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back	با فشار عقب بردن
to press for an answer	با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press the button	دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to send to the press	برای چاپ فرستادن
treadle press	ماشین چاپ پایی
wine press	چرخشت
folding press	پرس خم کاری
etching press	ماشینچاپقلمزن
garlic press	سیرخودکن
oil press	چرخ روغن گیری
briquetting press	پرس متعادل یا بالینگ پرس
press releases	مطلب مطبوعاتی
gutter press	نگارش هایامطبوعات پست
drawing press	پرس کششی
drill press	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drill press	دستگاه مته
press-ups	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
drop press	پتک خودکار اهنگری
extrusion press	اشترانق پرسه
filter press	صافی فشاری
forging press	پرس چکش کاری
freedom of the press	ازادی مطبوعات
press release	مطلب مطبوعاتی
printing press	ماشین چاپ
press gangs	دسته مامور جلب مشمولین
c frame press	پرس با قالب "سی " شکل
cabbaging press	پرس هیدرولیک
clean and press	حرکت پرس وزنه برداری
clothes press	گنجه جا رختی
bench press	پرس میزی
baling press	پرس متعادل
copying press	منگنه سوادبرداری
crank press	پرس کششی اهرم
cutting press	پرس قطع کننده [مهندسی]
baling press	بالینگ پرس
die press	فشردن
freedom of the press	ازادی نگارش
press mark	علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
need press theory	نظریه نیاز- فشار
press boxes	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
hydraulic press	پرس هیدرولیکی
press gang	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged	دسته مامور جلب مشمولین
mechanical press	پرس
hydrostatic press	منگنه ابی
press-gangs	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging	دسته مامور جلب مشمولین
legg press	تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
letter press	مواد چاپی
letter press	نوشته وابسته به عکسها
hot press	پرس کردن گرم
power press	پرس
hot press	اهار زدن
press-gang	دسته مامور جلب مشمولین
press conferences	مصاحبه مطبوعاتی
press conference	مصاحبه مطبوعاتی
press box	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
hot press	برق انداختن
moulding press	منگنه
hot press	جلادادن
hot press	مهره کشیدن
hot press	منگنه ماشین اهار
hot press	مهره
liberty of the press	ازادی مطبوعات
beam bending press	پرس خم کننده میله
the press of modern life	فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
air operated press	پرس بادی پنوماتیکی
pressing: standing press	پایهفشار
Press the elevator button.	تکمه آسانسور رافشار بدهید
press (push) one's luck <idiom>	به شانس بستگی داد
rotating table press	پرس مدور
drill press vise	گیره ماشینی
multi stage press	پرس چند طبقه
drop forging press	پرس اهنگری حدیدهای
hand screw press	پرس پیحی دستی
power press extrusion	طریقه اشترانق پرس