English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (9 milliseconds)
English Persian
primary mission ماموریت اصلی
Other Matches
mission هیات اعزامی هیات تبلیغی
immediate mission ماموریت فوری هوایی
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
mission هیات
mission رسالت
mission ماموریت
specified mission ماموریت تصریحی
immediate mission تک فوری هوایی
mission بماموریت فرستادن
mission وابسته به ماموریت
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission essential ضروری برای انجام ماموریت
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
mission critical برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
mission call درخواست پشتیبانی هوایی کردن
implied mission ماموریت استنتاجی
mission critical که شرکت شما به آن بستگی دارد
air mission ماموریت هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
mission time مدت ماموریت
head of the mission رئیس هیات اعزامی
fire mission ماموریت اتش
diplomatic mission هیئت سیاسی
financial mission هئیت مامورین مالی
end of mission ماموریت تمام
mission load اماد عملیاتی
mission load بار مبنای عملیاتی
surface mission پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
political mission هیئت سیاسی
surface mission ماموریت دفاع زمینی
search mission ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
mission type متضمن ماموریت
mission type حاوی ماموریت
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
mission ready اماده پرواز
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
mission objectives هدفهای ماموریت
mission mast دکل سوم کشتی
political mission ماموریت سیاسی
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
action mission ship guardship ,dutyship : syn
action mission ship ناو اماده
close support mission ماموریت پشتیبانی نزدیک
primary ابتدایی
primary needs نیازهای نخستین
primary اولیه
primary ابتدایی مقدماتی
primary نخستین
primary ورودی
primary اصلی
primary عمده
primary مقدماتی نخستین
primary مقدماتی اصلی
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary wire سیم ورودی
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary reinforcement تقویت نخستین
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary standard استاندارد اولیه
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary products محصولات پایه
primary planets سیارات کبار
primary position موضع اصلی
primary position موضع ابتدایی
primary planets سیارات عمده
primary personality شخصیت نخستین
primary processes فرایندهای نخستین
primary productivity فراوردگی نخستین
primary products محصولات اولیه
primary structure ساختمان اصلی
primary structure ساختمان اولیه
primary marshalling راهاولیه
primary mirror آئینهابتدائی
primary root ریشهاولیه
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary accused متهم اصلی
primary covert پرهایاولیه
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track شیار اولیه
primary track شیار اصلی
primary treatment تصفیه نخستین
primary treatment پاکسازی نخستین
primary winding سیم پیچ ورودی
primary zones نواحی نخستین
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary schools دبستان
primary carbon کربن نوع اول
primary cell پیل ساده
primary center مرکز عمده
primary center مرکز اولیه
primary circuit مدار ورودی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance شناختهای اولیه
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil پیچک راه انداز
primary colors رنگهای نخستین
primary carbon کربن 1 درجه
primary body جسم اولیه
primary colours رنگهای اصلی
primary school دبستان
primary education اموزش ابتدایی
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary gain بهره اصلی بیماری
primary alcohol الکل 1 درجه
primary alcohol الکل نوع اول
primary amentia نقص عقل نخستین
primary anxiety اضطراب نخستین
primary armament جنگ افزار اصلی
primary motivation انگیزش نخستین
primary industries صنایع اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
primary masses نقاط مادی اولیه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary interest مسئولیت اصلی
primary interest هدف توجه اصلی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary group گروه نخستین
primary emission صدور اولیه
primary electron الکترون اولیه
primary colors رنگهای اصلی
primary drive سائق نخستین
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary current جریان ورودی
primary cosmic rays تابش کیهانی
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
gross primary product تولید ناخالص نخستین
primary mental abilities تواناییهای عقلی نخستین
primary cosmic rays پرتو کیهانی
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
net primary production تولید خالص نخستین
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
primary vowel sounds صداهای اصلی
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores مصرفکنندهاولیه
primary consumers: herbivores گیاهخواران
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
primary storage unit واحد انبارش اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com