English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
English Persian
primary processes فرایندهای نخستین
Other Matches
processes روش
processes روند طریقه
processes عمل اوردن
processes تکلیف به حضور کردن
processes احضار کردن
processes مرحله جریان
processes عمل
processes جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes جریان کار در دادگاه
processes فرابرد فرابرش
processes تحویل
processes انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
processes کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
processes کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
processes ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
processes برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
processes شیوه
processes فراگرد
processes فرایند
processes فراشد روند
processes فرا گرد
processes بانجام رساندن تمام کردن
processes مراحلی راطی کردن
processes تهیه کردن
processes طرزعمل
processes دوره عمل
processes جریان عمل مرحله
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
processes مراحل مختلف چیزی
processes پردازش کردن
processes جریان
processes پویش
processes تهیه و تولید کردن
processes مرحله
processes عملکرد
processes جریان کار
processes تقویم کردن تولید کردن
processes پرورش دادن
processes زائده
processes روند
neuronal processes زائدههای نورونی
symbolic processes فرایندهای نمادی
stochastic processes فرایندهای احتمالاتی
secondary processes فرایندهای ثانوی
higher mental processes فرایندهای عالی ذهن
primary needs نیازهای نخستین
primary کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary 1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary مقدماتی اصلی
primary اولیه
primary ابتدایی
primary مقدماتی نخستین
primary عمده
primary اصلی
primary ورودی
primary ابتدایی مقدماتی
primary نخستین
primary reinforcer تقویت کننده نخستین
primary reinforcement تقویت نخستین
primary standard استاندارد اولیه
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary products محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary products محصولات پایه
primary storage انباره اولیه
primary storage حافظه اولیه
primary motivation انگیزش نخستین
primary personality شخصیت نخستین
primary planets سیارات عمده
primary planets سیارات کبار
primary position موضع اصلی
primary position موضع ابتدایی
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary productivity فراوردگی نخستین
primary products محصولات اولیه
primary structure ساختمان اصلی
primary structure ساختمان اولیه
primary marshalling راهاولیه
primary mirror آئینهابتدائی
primary root ریشهاولیه
primary colour رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary material مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary accused متهم اصلی
primary covert پرهایاولیه
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary tenses زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track شیار اولیه
primary track شیار اصلی
primary treatment تصفیه نخستین
primary treatment پاکسازی نخستین
primary winding سیم پیچ ورودی
primary wire سیم ورودی
primary zones نواحی نخستین
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary schools دبستان
primary cell پیل ساده
primary center مرکز عمده
primary center مرکز اولیه
primary circuit مدار ورودی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary cognizance شناختهای اولیه
primary cognizance تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary coil پیچک راه انداز
primary colors رنگهای نخستین
primary carbon کربن نوع اول
primary carbon کربن 1 درجه
primary body جسم اولیه
primary colours رنگهای اصلی
primary school دبستان
primary education اموزش ابتدایی
primary gain بهره اصلی بیماری
primary alcohol الکل 1 درجه
primary alcohol الکل نوع اول
primary amentia نقص عقل نخستین
primary anxiety اضطراب نخستین
primary armament جنگ افزار اصلی
primary colors رنگهای اصلی
primary industries صنایع اولیه
primary inputs دادههای اولیه
primary inputs نهادههای اولیه
primary interest مسئولیت اصلی
primary mission ماموریت اصلی
grounded primary مدار ورودی زمینی
primary interest هدف توجه اصلی
primary investment سرمایه گذاری اولیه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary masses نقاط مادی اولیه
primary hypertension افزایش اولیه فشار خون
primary group گروه نخستین
primary consumers مصرف کنندگان نخستین
primary emission صدور اولیه
primary electron الکترون اولیه
primary drive سائق نخستین
primary current جریان ورودی
primary process thinking اندیشیدن در فرایند نخستین
gross primary product تولید ناخالص نخستین
primary storage unit واحد انبارش اولیه
primary cosmic rays تابش کیهانی
primary cosmic rays پرتو کیهانی
primary mental abilities تواناییهای عقلی نخستین
primary mental deficiency عقب ماندگی ذهنی نخستین
to act through primary agents به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
net primary production تولید خالص نخستین
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
primary consumers: herbivores گیاهخواران
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
primary vowel sounds صداهای اصلی
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
primary consumers: herbivores مصرفکنندهاولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com