Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
primary track
شیار اولیه
primary track
شیار اصلی
Other Matches
primary
نخستین
primary
ورودی
primary
اصلی
primary
عمده
primary
مقدماتی نخستین
primary
ابتدایی
primary
اولیه
primary
مقدماتی اصلی
primary needs
نیازهای نخستین
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary personality
شخصیت نخستین
primary planets
سیارات عمده
primary planets
سیارات کبار
primary position
موضع اصلی
primary position
موضع ابتدایی
primary processes
فرایندهای نخستین
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary products
محصولات پایه
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary center
مرکز عمده
primary products
محصولات اولیه
primary motivation
انگیزش نخستین
primary colors
رنگهای نخستین
primary coil
پیچک راه انداز
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary cognizance
شناختهای اولیه
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary circuit
مدار ورودی
primary inputs
نهادههای اولیه
primary center
مرکز اولیه
primary cell
پیل ساده
primary carbon
کربن نوع اول
primary carbon
کربن 1 درجه
primary body
جسم اولیه
primary armament
جنگ افزار اصلی
primary anxiety
اضطراب نخستین
primary amentia
نقص عقل نخستین
primary alcohol
الکل نوع اول
grounded primary
مدار ورودی زمینی
primary colors
رنگهای اصلی
primary mission
ماموریت اصلی
primary masses
نقاط مادی اولیه
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary investment
سرمایه گذاری اولیه
primary interest
هدف توجه اصلی
primary interest
مسئولیت اصلی
primary alcohol
الکل 1 درجه
primary inputs
دادههای اولیه
primary industries
صنایع اولیه
primary education
اموزش ابتدایی
primary hypertension
افزایش اولیه فشار خون
primary group
گروه نخستین
primary emission
صدور اولیه
primary electron
الکترون اولیه
primary drive
سائق نخستین
primary current
جریان ورودی
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
primary gain
بهره اصلی بیماری
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary accused
متهم اصلی
primary material
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
primary treatment
تصفیه نخستین
primary treatment
پاکسازی نخستین
primary winding
سیم پیچ ورودی
primary wire
سیم ورودی
primary zones
نواحی نخستین
primary colour
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary root
ریشهاولیه
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
primary mirror
آئینهابتدائی
primary marshalling
راهاولیه
primary tenses
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary structure
ساختمان اولیه
primary school
دبستان
primary reinforcement
تقویت نخستین
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
primary schools
دبستان
primary standard
استاندارد اولیه
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary covert
پرهایاولیه
primary colours
رنگهای اصلی
primary storage
انباره اولیه
primary storage
حافظه اولیه
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary structure
ساختمان اصلی
primary diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
net primary production
تولید خالص نخستین
to act through primary agents
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
gross primary product
تولید ناخالص نخستین
primary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary mental abilities
تواناییهای عقلی نخستین
primary cosmic rays
تابش کیهانی
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
primary vowel sounds
صداهای اصلی
primary storage unit
واحد انبارش اولیه
primary process thinking
اندیشیدن در فرایند نخستین
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
primary sensory area
ناحیه حسی نخستین
primary consumers: herbivores
گیاهخواران
primary projection area
ناحیه فرافکنی نخستین
middle primary covert
پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores
مصرفکنندهاولیه
track off
انحراف از مسیر تعقیب هدف رد شدن نقطه نشانی از روی هدف در نشانه روی
to be on one's track
رد کسیرا گرفتن
to be on one's track
مراقب حال کسی بودن
to be on one's track
زاغ سیاه کسی راچوب زدن
to keep the track of something
ردچیزیراداشتن
track down
<idiom>
جستجو کردن
keep track of
<idiom>
نگهداری یاداشت
to keep the track of something
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
y track
سه راهی در خط اهن
track
تعقیب کردن
track
با طناب کشیدن راه
track
جاده
track
خط
track
مسیر دو
track
راهچه
track
تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track
شیار روی دیسک مغناطیسی که حاوی آدرس فایل ها و... که روی شیارهای دیگر ذخیره شده اند است
track
محل شیار مشخص روی دیسک مغناطیسی
track
یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
توالی ردپاراگرفتن
track
پیدا کردن
track
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
پی کردن
track
تعقیب مسیر کردن
track
ردیابی کردن
track
در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
track
ایز
track
ایز راه
track
خط سیر
track
مسیرطی شده
track
اثار
track
مسیر
track
دنبال کردن
track
رد
track
زمین بازیهای میدانی
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
track
اثر
track
خط اهن جاده
off the track
بیرون
one track
کوتاه فکر
track
مسابقه دویدن
one track
یک راهه
one track
فقط در یک وهله
track
رد پا
track
پیگردی کردن
track
باریکه
off the track
ازخط پی گم کرده
track
لبه
i followed his track
ردپایش را گرفتم
track
راه
track
تسلسل
track
شیار
one track
فاقد قوه ارتجاعی
off the track
از موضوع پرت
track
نشان
curtain track
میلهپرده
track pitch
گام شیار درجه شیار
railway track
خط اهن
bogie and track
مراحللاستیکسازی
track records
پیشینه
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records
سابقه
track pitch
فاصله شیار
track production
فهور هدف
track return
مدار برگشت
track spacing
فاصله بین تعقیبها
track telling
ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
track tension
کششی شنی
track tension
تنظیم شنی تانک
training track
مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
trick track
بازی تخته نردقدیمی
yard track
ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
cinder track
زمین دو
track production
شروع تعقیب هدف
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track record
پیشینه
track record
سابقه
exit track
خروجیخطآهن
locomotive track
مسیرلوکوموتیو
track meet
مسابقاتورزشی
title track
قطعهموسیقیکهپسازنام آلبوم میآید
rail track
خطآهن
rail track
مسیرریل
rotating track
مسیر/خطدوار
running track
لبهدرحالحرکت
track frame
قالبشیار
track idler
شیارچرخ
track lighting
لامپشیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com