Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
prime contract
قرارداد اصلی
Other Matches
open-ended employment contract
[employment contract of unlimited duration]
قرارداد کار بدون مدت
prime
نخستین اولیه
prime
رنگ اول را زدن
prime
استر کردن
prime
اولی
prime
چاشنی گذاشتن
prime
خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
prime
بسیار مهم
prime
عددی که فقط قابل قسمت به خودش و یک باشد
Y prime
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
Y prime
ایگرگ پریم
[ریاضی]
prime
گرم کردن موتور
prime
راه انداختن
prime
مهمترین
prime
زبده
prime
نخست
prime
اول
prime
درجه یک اغاز
prime
بهار جوانی
prime
کمال بهترین قسمت
prime
اصلی
prime
برجسته
prime
عمده بار کردن
prime
تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
prime
قبلا تعلیم دادن
prime
اماده کردن
prime
عمده
prime
تحریک کردن
prime
مجهزساختن
prime meridian
نصف النهار مبداء
prime movers
دستگاه محرک
prime movers
محرک اصلی
prime of life
عنفوان جوانی
prime of life
بهار عمر
prime ministership
نخست وزیری
prime movers
وسیله کشش
prime movers
پیش قطار
prime mover
یدک کش
prime mover
پیش قطار
prime mover
وسیله کشش
prime mover
دستگاه محرک
prime mover
محرک اصلی
prime movers
عامل محرک کل
prime movers
خدا
prime movers
یدک کش
prime meridian
نصف النهار مبدا
prime meridian
دایره نیمروز مبدا
prime meridian
نصف النهار مبداء یا گرینویچ
ex prime minister
رئیس الوزرای سابق
prime coat
روکش نخستین
prime coat
اندود نفوذی
prime coat
روکش اصلی
prime color
رنگ ابتدایی
prime color
رنگ مقدماتی
prime cost
قیمت تمام شده محصول
prime cost
هزینه پایه
prime cost
هزینه متغیر
prime cost
ارزش اولیه
prime costs
هزینههای اولیه
prime implicant
عمده دلالت کننده
prime impression
دعوی بدوی
prime impression
دعوی ابتدایی
prime meridian
نصف النهار گرینویچ
ex prime minister
نخست وزیرپیشین
prime mover
خدا
prime mover
عامل محرک کل
prime rate
نرخ بهره پایه
prime shift
نوبت اول
prime time
ساعات پر شنونده
prime time
ساعات پر بیننده
prime time
ساعات اوج
prime focus
تمرکزنخست
prime suspect
آدم مورد شک اصلی
[به گناهی]
Mersenne prime
اعداد مرسن
[ریاضی]
prime number
عدد اول
[ریاضی]
prime rate
نرخ پایه
prime number
عدد اول
Prime Ministers
رئیس الوزرا
Prime Ministers
صدر اعظم
Prime Ministers
نخست وزیر
Prime Minister
رئیس الوزرا
Prime Minister
صدر اعظم
Prime Minister
نخست وزیر
prime numbers
عدد اول
prime number theorem
قضیه اعداد اول
[ریاضی]
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
prime rate of interest
نرخ بهره ترجیحی
prime vertical circle
دایره قائم اصلی
prime membrane lining
پوشش اسفالتی با روش قیرپاشی
prime facie evidence
قرائن فاهری
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
prime focus observing capsule
کپسولجذبکنندهتمرکزنخست
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
in contract
طبق قرارداد
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
contract with
عقد کردن
contract
عقد
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract
تعهد
by contract
بطور مقاطعه
all in contract
قراداد کلی
contract
منقبض کردن
contract
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
according to the contract no. ...
طبق قرارداد شماره ...
contract
کنترات کردن منقبض کردن
contract
مقاطعه کاری کردن
contract
منقبض شدن مخفف کردن
contract
قرردادبستن
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
contract
همکشیدن
contract
پیمان
contract
قرارداد
contract
منقبض شدن
contract
مقاطعه
contract
قرارداد بستن
contract
:قرارداد
contract
دچارشدن
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
privity of a contract
مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract
رابطه متعاقدین
provisions of a contract
شرایط قرار داد
provisions of a contract
مواد قرار داد
quasi contract
شبه عقد
quasi contract
شبه قرارداد
quasi contract
عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
unconditional contract
عقد منجز
privity of contract
مسئولیت طرفین قرارداد
assignment of contract
واگذاری قرارداد
conclude a contract
منعقد کردن عقد
conclude a contract
عقد بستن
completion of contract
امضای قرارداد
completion of a contract
انجام دادن قرارداد
completion of a contract
انجام یک قرارداد
breach of contract
تخلف از قرارداد
breach of contract
نقض مفادقرارداد
breach of contract
نقض قرارداد
bilateral contract
قرارداد دو جانبه
based on a contract
قراردادی
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
composition contract
قرارداد ارفاقی
avoidance of a contract
لغو یک قرارداد
assignment of contract
انتقال قرارداد
enter into a contract
عقد بستن
revocable contract
عقد مجاز
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract
عقد فضولی
unilateral contract
قرارداد یک جانبه
unilateral contract
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract
قراردادایقاعی
unilateral contract
تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract
عقد صحیح
validity of a contract
اعتبار قرارداد
validity of contract
صحت قرارداد
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract
عقد باطل
we demand p in our contract
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
written contract
پیمان نامه
futures contract
قرارداد سلف
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
revocable contract
عقد جایز
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to come within the scope of a contract
در حیطه یک قرارداد بودن
reward contract
عقد جعاله
sales contract
قرارداد فروش
service contract
قرارداد خدمت
service contract
قرارداد انجام خدمت
service contract
قرارداد خدماتی
simple contract
قرارداد شفاهی
simple contract
عقد منعقد درسند عادی
social contract
قرار داد اجتماعی
social contract
قرارداد اجتماعی
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract
مفاد قرارداد
the contract is still valid
قراردادباعتبار
the contract is still valid
خودباقی است
the life of a contract
مدت یک قرارداد
to put to contract
بمناقصه گذاشتن
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
futures contract
قرارداد اینده
dishonour a contract
قرارداد را محترم نشمردن
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
cost plus contract
قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
contract work
پیمانکاری
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
contract specification
مشخصات قرارداد
contract scheduling
برنامه ریزی قرارداد
contract record
سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
conditional contract
عقد معلق
perform a contract
قرارداد را اجرا کردن
fulfill a contract
قرارداد را اجرا کردن
frustration of contract
بی نتیجه ماندن قرارداد
frustrated contract
قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
formula of contract
صیغه عقد
forced contract
عقد مکره
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
executory contract
عقد موجل
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com