Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 44 (4 milliseconds)
English	Persian
prison camps	زندان صحرایی
prison camps	بازداشتگاه بیرون شهر
prison camps	اردوگاه زندانیان
Other Matches
camps	اردو زدن
camps	چادر
camps	اردوگاه نظامی
camps	پادگان اردو زدن چادر زدن
camps	چادر زدن
camps	منزل کردن
camps	لشکرگاه
camps	اردوگاه
camps	اردو
concentration camps	بازداشتگاه اسرا
concentration camps	اردوگاه کار اجباری
concentration camps	بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
boot camps	اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
concentration camps	منطقه تجمع اسرا
concentration camps	بازداشتگاه
The convicts are being sent to concentration camps .	محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
from out the prison	از توی زندان
prison	زندان
prison	زندان کردن
prison	وابسته به زندان
prison	حبس
prison	محبس
open prison	زندانیکهبهزندانیانآزادیبیشتریدادهمیشود
to put in to prison	زندانی کردن حبس کردن
prison camp	اردوگاه زندانیان
prison camp	بازداشتگاه بیرون شهر
prison camp	زندان صحرایی
to put in to prison	بزندان افکندن
to commit to prison	درزندان افکندن
breach of prison	جرم فرار از زندان
prison bird	کسیکه زندان خانه او شده است
prison breaker	زندان گریز
prison breaking	زندان گریزی
prison psychosis	روان پریشی زندان
state prison	زندان ایالتی
state prison	زندان دولتی
to break the prison	گریختن از زندان
to carry off to prison	بزندان کشیدن
He eventually landed in prison .	عاقبت کارش بزندان کشید
maximum security prison	زندان فوق امنیتی
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.	قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com