Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
private line
خط خصوصی
Other Matches
private
عادی
private
غیر دولتی
private
محدوده آدرس حافظه کاربر مشخص , نه برای دستیابی عمومی
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
he is a private
است
in private
در خلوت
in private
محرمانه
private
محرمانه سرجوخه
private
پوشیده
private
شخصی
private
اختصاصی خصوصی
private
محرمانه
private
مستور سرباز
he is a private
او سرباز
private
خصوصی
private
اعضاء تناسلی
private tuition
تدریس خصوصی
private lessons
تدریس خصوصی
private employees
کارکنان خصوصی
copy for private use
نسخه برای استفاده شخصی
A private car.
اتوموبیل شخصی
private agreement
قرارداد خصوصی
private motive
غرض شخصی
private benefits
منافع خصوصی
private borrowing
استقراض خصوصی
private broadcasting
پخش برنامه خصوصی
private code
کد محرمانه
private code
رمز محرمانه
private company
شرکت خصوصی
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
private document
سند عادی
without private motive
بی غرضانه
private sector
بخش خصوصی
private property
دارایی شخصی بلامعارض
private eyes
کارآگاه خصوصی
private eye
کارآگاه خصوصی
private enterprise
شرکت خصوصی
private enterprise
اقتصاد بخش خصوصی
deed under private
سند عادی
private investigator
کاراگاه خصوصی
private detectives
کاراگاه خصوصی
private detective
کاراگاه خصوصی
private schools
مدرسه ملی
private school
اموزشگاه خصوصی
private school
مدرسه ملی
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
private enterprise
عمل خصوصی
private schools
اموزشگاه خصوصی
private talk
صحبت خصوصی
private property
مالکیت خصوصی
private property
دارائیهای خصوصی
private property
دارایی شخصی
private institutions
موسسات خصوصی
private finance
مالیه خصوصی
private first class
سربازیکم
private first class
سرباز یکم
quasi private
نیمه خصوصی
private ownership
مالکیت خصوصی
quasi private
شبه خصوصی
private road
شارع خاص
private saving
پس انداز خصوصی
private session
جلسه غیر علنی
private siding
سایدینگ یا دوراهی ویژه راه اهن
private treaty
معامله خصوصی
private treaty
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
private talk
گفتگوی محرمانه
private enterprises
موسسات خصوصی
private endowment
وقف خاص
private decument
درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
he wished to be private
میخواست تنهاباشد
he wished to be private
می خواست در خلوت باشد
private law
حقوق خصوصی
private parts
شرمگاه
private cost
هزینه خصوصی
private corporation
شرکت خصوصی
private consumption
مصرف خصوصی
private debt
بدهی خصوصی
private decument
سند عادی
private decument
عقد عادی
private deed
سند خصوصی
private nuisance
هتک حرمت منازل و املاک
deed under private
سند غیر مصدق
based on private motives
غرض الود
private member's bills
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
based on private motives
غرض امیز
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
endowments to the private individuals
اوقاف خاصه
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
deed under private signature
سند عادی
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons
درس خصوصی دادن
private tutoring
[American E]
تدریس خصوصی
private international law
حقوق بین الملل خصوصی
deed under private seal
سند عادی
deed under private seal
سند غیر مصدق
private broadcasting network
شبکهپیشبینیخصوصی
private members' bills
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private member's bill
طرح تهیه شده به وسیله یکی از نمایندگان مجلس
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private joint stock company
شرکت سهامی خاص
acts based on private motives
غرض ورزی
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
marginal net private product
محصول خصوصی نهائی خالص
private brench exchange switchboard
مرکز سوئیچینگ فرعی
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
down the line
ضربه از کنار زمین
all along the line
درامتدادهمه خط
down line
بار کردن پایین خطی
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
all along the line
در همه جا
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
down the line
<idiom>
درآینده
on line help
کمک مستقیم
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
out of line
خارج از خط جبهه
line
خط زدن
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
the line
صف
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
old line
محافظه کار
on the line
هواپیمای اماده پرواز
line of d.
حد فاصل
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
ردیف ایستادن تیم
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line of d.
مرز
line up
به ترتیب ایستادن
off line
قطع
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
on line
داخل رده
on line
در خط
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
منفصل
on line
مورداستعمال
line-up
به خط شدن
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
on line
مستقیم
on line
متصل
on line
درون خطی
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line
جاده
line
دهنه
line
لجام
line
: خط کشیدن
line
خط انداختن در
line
خط دار کردن
line
در سمت
line
بخط کردن
line
طناب سیم
line
رسن
line
: خط
line
سطر
line
ردیف
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line
رشته بند
line up
به خط شدن
line
ریسمان
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line
اراستن
line
ترازکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com