Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 200 (9 milliseconds)
English	Persian
progressive ratio	نسبت تصاعدی
Other Matches
progressive	مانور با گذاشتن پای ازاد جلوپای اسکیت
progressive	مترقی
progressive	ترقی خواه
progressive	تصاعدی جلو رونده
progressive	تصاعدی
progressive	تدریجی
progressive	پیش رونده
progressive	پیشرو
present progressive	حال استمراری
present progressive	ماضی قریب استمراری
progressive chess	شطرنج سریع
progressive burning	سوزش تدریجی
progressive assambly	نصب تدریجی
progressive attack	پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
progressive tax	مالیات تصاعدی
progressive burning	سوختن تدریجی خرج
progressive relaxation	ارمیدگی تدریجی
progressive resistance	مقاومت فزاینده
progressive rebate	تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
progressive wave	موج پخش شونده
progressive rebate	تخفیف تصاعدی
progressive paralysis	فلج تدریجی
progressive taxation	مالیات تصاعدی
progressive education	ازمون پیشرو
progressive cookery	پخت تدریجی غذای یکان
progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج
progressive income tax	مالیات بر درامد تصاعدی
progressive tax system	نظام مالیات تصاعدی
standard progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج معیار
colored progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج رنگی
raven's progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج ریون
advanced progressive matrices test	ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
f ratio	بهر اف
t ratio	بهر تی
t ratio	نسبت تی
one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
ratio	ضریب
ratio	بهر
ratio	سهم
ratio	قسمت
ratio	نسبت معین وثابت
ratio	نسبت
ratio	نسبیت
in the ratio of	به نسبت
price ratio	نسبت قیمت
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
mobility ratio	نسبت تحرک
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
mole ratio	نسبت مولی
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
operating ratio	نرخ عملیاتی
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
ionic ratio	نسبت یونی
magnification ratio	ضریب تقویت
poisson's ratio	ضریب پواسون
poisson's ratio	در چندی پواسون
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
probability ratio	بهر احتمال
operating ratio	نسبت عملیاتی
ratio correlation	همبستگی نسبتی
velocity ratio	نسبت سرعت
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
transformation ratio	نسبت تبدیل
success ratio	بهر موفقیت
stress ratio	نسبت تنش
strength ratio	نسبت استحکام
viscosity ratio	نسبت گرانروی
void ratio	درجه تخلخل
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
work ratio	نسبت کار به استراحت
weight ratio	نسبت وزن
voltage ratio	نسبت ولتاژ
voids ratio	اندیس تهیگاهها
void ratio	نسبت منفذها
slenderness ratio	ضریب رعنائی
shunt ratio	نسبت شنت
ratio schedule	مقیاس نسبتی
ratio print	عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
transformer ratio	نسبت مبدل
ratio of transformer	نسبت مبدل
ratio estimation	براور نسبتی
ratio detector	اشکارساز نسبت
ratio decidendi	مستنداصلی رای
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
recycle ratio	نسبت بازگردانی
recycling ratio	نسبت بازگردانی
sex ratio	بهر جنسیت
settlement ratio	نسبت نشست
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
selection ratio	بهر گزینش
selection ratio	نسبت گزینش
saving ratio	نسبت پس انداز
reduction ratio	ضریب تقلیل
reduction ratio	نسبت کاهش
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
inverse ratio	نسبت معکوس
cash ratio	نسبت نقدینگی
aspect ratio	نسبت صفحه
critical ratio	بهر شاخص
current ratio	نسبت جاری
current ratio	وضعیت فعلی
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
correlation ratio	بهر همبستگی
deposit ratio	نسبت سپرده
distribution ratio	نسبت توزیع
error ratio	نسبت خطا
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio	نسبت تصویر
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
absorption ratio	نسبت جذب
compression ratio	ضریب تراکم
compression ratio	ضریب ترکم
compression ratio	نسبت تراکم
concentration ratio	نسبت تمرکز
concentration ratio	نرخ تمرکز
contact ratio	نسبت تماس
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio	نسبت فرمان
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
aspect ratio	نسبت دید
correlation ratio	نسبت همبستگی
feedback ratio	نسبت فیدبک
glide ratio	نسبت سریدن
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
age ratio	بهر سنی
hit ratio	نسبت اصابت
image ratio	نسبت تصویر
impedance ratio	نسبت امپدانس
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
impluse ratio	نسبت ضربه
impluse ratio	نسبت ایمپولز
absorption ratio	ضریب جذب
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
abundance ratio	نسبت فراوانی
absorption ratio	ضریب درآشامی
abundance ratio	فراوانی
fineness ratio	نسبت فرافت
feedback ratio	نسبت پس خوراند
gear ratio	نسبت چره دنده ها
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
activity ratio	نسبت فعالیت
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
capital job ratio	نسبت سرمایه به شغل
california bearing ratio	اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
fission to yield ratio	بازده اتمی
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه
aggregate cement ratio	نسبت مواد سنگی به سیمان
air space ratio	درجه تهویه خاک
vehicle mass ratio	نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
voltage ratio of transformer	نسبت ولت مبدل
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
acid test ratio	ضریب قدرت پرداخت
acid test ratio	تناسب درجه نقدینگی
variable ratio schedule	برنامه نسبتی متغیر
signal to nise ratio	نسبت سیگنال به نویز
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
engine pressure ratio	نسبت فشار موتور
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
power to weight ratio	نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
fixed ratio schedule	برنامه نسبتی ثابت
current transfer ratio	نسبت انتقال جریان
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل
light output ratio	توان نور
lift drag ratio	نسبت برا به پسا
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
discomfort relief ratio	بهر راحتی- ناراحتی
diffuser area ratio	نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
current ratio of transformer	بازده شدتی مبدل
charge mass ratio	نسبت بار به جرم
compressor pressure ratio	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output	نسبت سرمایه به تولید
debt income ratio	نسبت قروض به درامد ملی
capital output ratio	ضریب سرمایه گذاری
cost benefit ratio	نسبت فایده
cost benefit ratio	هزینه
capital output ratio	نسبت سرمایه به تولید
secondary emission ratio	شدت صدور ثانوی
light output ratio of a fitting	راندمان نوری
fuel air mixture ratio	نسبت مخلوط سوخت و هوا
marginal capital output ratio	نسبت نهائی سرمایه بر تولید
critical heat flux ratio	نسبت شار حرارتی بحرانی
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com