English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
prohibited goods کالاهای ممنوعه
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای منع شده
Other Matches
prohibited ممنوع
prohibited محرم
prohibited ممنوع شده
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
picnics prohibited پیکنیکممنوع
prohibited zone حریم
camping prohibited چادرزدنممنوع
prohibited zone منطقه ممنوعه
the import of which is prohibited ان کالا ممنوع الورود است
prohibited risk خطر بیمه نشدنی
passing prohibited عبورممنوع
prohibited area منطقه منع اتش
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
to be absolutely forbidden [prohibited] مطلقا ممنوع بودن
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
available goods کالاهای موجود
goods اجناس
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods امتعه
goods کالاها
goods جنس
goods کالا
investment goods کالاهای سرمایهای
public goods کالاهای عمومی
on receipt of the goods بوصول کالا
producer goods کالاهای سرمایهای
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer's goods کالاهای مولد
producer's goods مواد تولیدی
proprietary goods کالاهای اختصاصی
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
intermediate goods کالاهای واسطهای
intermediate goods کالاهای واسطه
producer goods کالاهای تولیدی
inwards goods کالاهای وارداتی
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods perishables
knit goods کالای کش بافت
knit goods کش بافت
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
merit goods کالاهای مطلوب
merit goods کالاهای ایده ال
mixed goods کالاهای مختلط
lien on goods حق حبس کالا
narrow goods کاذی باریک
narrow goods نوار قیطان
nondurable goods کالاهای بی دوام
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
on receipt of the goods برسیدن کالا
order for goods سفارش کالا
overdue goods کالاهای تحویل نشده
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods wagon واگنحملکالا
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods اجناس ذرعی
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
valuable goods اشیاء باارزش
valuable goods اشیاء بهادار
manufactured goods کالایکارخانهساز
Contraband goods. کالای قا چاق
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
substandard goods اجناس بنجل
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
staple goods کالای بسیار ضروری
spot goods کالاهای اماده تحویل
spot goods کالاهای موجود
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
smuggled goods کالای قاچاق
secondhand goods کالاهای دست دوم
stolen goods اموال مسروقه
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
to boycott goods تحریم کردن کالا
the goods in question کالای موردبحث
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods کالاهای حمایتی
substitute goods کالاهای جانشین
stolen goods کالای مسروقه
stolen goods مال مسروقه
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
heavy goods ماشین الات سنگین
d. in second hand goods سمسار
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
collective goods پارک و غیره
common goods کالای مورد نیاز عموم
competitive goods کالاهای مورد رقابت
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
complementary goods کالاهای مکمل
capital goods کالاهای سرمایهای
business goods کالای تولیدی
consumer goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
luxury goods کالاهای تجملی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods trains قطار حمل کالا
goods trains قطار باربری
goods train قطار حمل کالا
goods train قطار باربری
consumer goods کالای مصرفی
acceptance of goods قبول کردن کالا
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
dry goods خشکبار
dry goods اجناس خشک
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
goods and services کالاها و خدمات
hard goods اجسام سخت
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
hazardous goods کالاهای خطرناک
finished goods کالاهای ساخته شده
goods in transit کالاهای عبوری
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
goods intake کالاهای دریافتی
finished goods کالاهای اماده فروش
goods receiving کالاهای درحال تحویل
handling of goods جابجایی کالا
goods on consignment کالاهای امانی
handling of goods جابجایی امتعه
goods receiving کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
final goods کالا برای مصرف نهائی
final goods کالای نهائی
discount of goods تخفیف روی کالا
heavy goods کالاهای سنگین
dress goods قماشهای زنانه
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
d. in second hand goods دست فروش
heavy goods محصول صنایع سنگین
durable goods کالاهای بادوام
fate of goods وضعیت کالا
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
fancy goods کالاهای تجملی
hazardous goods امتعه خطرناک
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
handing stolen goods اخفاء مال مسروقه
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
labor intensive goods کالاهای کاربر
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
goods received note برگه دریافت کالا
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
mass production of goods تولید انبوه کالا
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
conclearer of stolen goods مخفی کننده اموال مسروقه
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
man made goods کالاهای ساخت بشر
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
cost of goods manufactured قیمت تمام شده تولید
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
the goods are orlie in pledge کالا در گرو اوست
mass production of goods تولید توده وار کالا
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
bogie goods van واگنحملکالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com